هدف از انجام این پژوهش، بررسی وضعیت سرمایه فکری و راهکارهای بهبود آن در سازمان آب و برق خوزستان بود. روش پژوهش آمیخته بود. در بخش کمی از روش پیمایشی و در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا استفاده شد. مشارکت¬کنندگان در بخش کمی کلیه کارکنان معاونت¬های سازمان که به صورت طبقه¬ای هدفمند انتخاب شدند و در بخش کیفی با مدیران باسابقه 15 سال به بالا مصاحبه انجام شد. ابزار این تحقیق، پرسشنامه و مصاحبه و تحلیل اسناد بود که در بخش کمی پرسشنامه استاندارد بونتیس توزیع گردید. پایایی این پرسشنامه که توسط آقاجان زاده ترجمه و استفاده شده بود 82/. و در پژوهش حاضر 79/. بدست آمد. در بخش کیفی از روش نمونه¬گیری هدفمند استفاده شد و با 12نفر از مدیران، مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. مصاحبه¬ها با روش تحلیل محتوای کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته¬های کمی نشان داد که میانگین نمرات پاسخ¬دهندگان در مورد وضعیت موجود شاخص¬های رابطه¬ای، انسانی، ساختاری از میانگین مورد انتظار بیشتر بوده است. یافته¬های کیفی حاکی از این است که شاخص¬های سرمایه¬ی انسانی و رابطه¬ای درسازمان از وضعیت نسبتا مطلوبی در سازمان برخوردارند. در نهایت راهکارهایی نظیر شناسایی استعدادهای کارکنان و استفاده بهینه از توانایی¬های آنها، داشتن برنامه مناسب برای جانشین¬پروری کارکنان و وجود یک سیستم جامع ارتباط با مشتریان ارائه شد.

 پژوهش حاضر با هدف شناسایی راههای توانمندسازی کارکنان شرکت پگاه خوزستان جهت ایجاد سازمان یادگیرنده انجام گردیده است. روش انجام پژوهش، آمیخته (کیفی-کمی) از نوع اکتشافی می¬باشد. جامعه مورد بررسی، شامل کلیه کارکنان شرکت پگاه خوزستان به حجم 250 نفر می¬باشد. در بخش کمی پژوهش، از طریق نمونه¬گیری تصادفی و با استفاده از فرمول کوکران تعداد 152 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه پاسخ دادند. در بخش کیفی پژوهش نیز با استفاده از روش نمونه¬¬گیری هدفمند، 10 نفر از مدیران و سرپرستان شرکت انتخاب شده و با آنها مصاحبه¬ به عمل آمد. برای جمع¬آوری داده¬ها، از پرسشنامه محقق ساخته راههای توانمندسازی کارکنان با پایایی ( 97/0) و پرسشنامه استاندارد سازمان یادگیرنده سنگه با پایایی ( 79/0) استفاده شد. برای تحلیل داده¬ها، از آزمونهای تحلیل عاملی اکتشافی، تی تک نمونه¬ای، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته¬های تحقیق نشان دادکه: 1) راههای توانمندسازی شناسایی شده کارکنان شرکت پگاه به ترتیب شامل اقدامات مدیریتی، خودآموزی، تمهیدات انگیزشی، مدیریت عملکرد ، و آموزش می¬باشند. 2) رویکرد توانمندسازی شرکت پگاه خوزستان، رویکرد شناختی است. 3) شرکت پگاه خوزستان، از لحاظ مولفه¬های سازمان یادگیرنده سنگه (به جز مولفه مدل ذهنی) از وضعیت نسبتاً مطلوبی برخوردار است. 4) توانمندسازی کارکنان شرکت پگاه خوزستان بر میزان یادگیرنده بودن سازمان، تاثیر معناداری دارد. 5) از بین راههای توانمندسازی کارکنان، فقط خودآموزی، تمهیدات انگیزشی و آموزش تاثیر معناداری بر میزان یادگیرنده بودن سازمان دارند.

هدف اساسی این پژوهش، ساخت و اعتبار یابی سنجش مهارتهای نرم دبیران در شهر اهواز بود. بدین منظور پرسشنامه¬ای حاوی 51 ماده تهیه شد و بر روی 300 دبیر که به روش نمونه¬گیری خوشه¬ای انتخاب‌ شده بودند، اجرا گردید. سپس داده¬های جمع‌آوری ‌شده مورد تحلیل عاملی قرار گرفت و بدین ‌وسیله یک مقیاس سنجش مهارتهای نرم دبیران مشتمل بر 7 عامل و 49 ماده استخراج گردید. در این مقیاس 8 ماده روی عامل اول (مهارتهای ارتباطی)، 10 ماده روی عامل دوم (مهارتهای مدیریت یادگیری و اطلاعات)، 7 ماده روی عامل سوم (مهارت مدیریت و رهبری)، 6 ماده روی عامل چهارم (مهارت حل مساله و تفکر انتقادی)، 7 ماده روی عامل پنجم (مهارت کار تیمی)، 8 ماده روی عامل ششم (مهارت اخلاقی و اخلاق حرفه¬ای) و 5 ماده روی عامل هفتم (مهارت کارآفرینی) قرار داشت. نتایج بررسی پایایی به روش آلفای کرونباخ در پرسشنامه 84% (برای عوامل هفت‌گانه به ترتیب 85%، 89%، 83%، 92%، 93%، 81% و 96%) محاسبه گردید. به ‌منظور رواسازی این پرسشنامه از روایی سازه استفاده شد. همه سوالات پرسشنامه از روایی بالایی برخوردار بود. در مجموع می¬توان گفت که کل سوالات پرسشنامه، مهارتهای نرم دبیران را می¬سنجد و از اعتبار و روایی مناسبی برخوردار است و عوامل به ‌دست‌ آمده از تحلیل عاملی می¬تواند مهارتهای نرم دبیران را به ‌گونه‌ای مناسب اندازه ¬گیری کند.

این پژوهش با هدف شناسایی عوامل موثر بر کارایی هنرستان¬های فنی و حرفه¬ای دخترانه شهر اهواز صورت گرفت. روش تحقیق در این پژوهش آمیخته (اکتشافی) با الگوی (-کیفی-کمی- کیفی) بود. جامعه آماری در این پژوهش، شامل کلیه هنرجویان، هنرآموزان، مسوولین و مدیران هنرستانهای دخترانه شهر اهواز می¬باشند که طی نیمه دوم 94 و نیمه اول 95 در هنرستانهای فنی و حرفه¬ای شهرستان اهواز آموزش دیده¬اند. جهت نمونه-گیری با استفاده از جدول مورگان (1970) تعداد 132 نفر هنرآموز و تعداد 295 هنرجو جهت نمونه¬گیری انتخاب شده¬اند. از یک پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی (83/0) و یک مصاحبه برای جمع¬آوری اطلاعات استفاده شده است. نتایج نشان داد از بین عوامل موثر بر کارایی، عامل اول 223/34 درصد واریانس، عامل دوم 507/14 درصد واریانس، عامل سوم 239/5 درصد واریانس ماده¬های مربوط به عوامل موثر بر کارایی هنرستانهای فنی و حرفه¬ای را تبیین می¬کند. همچنین نتایج آزمون همبستگی فریدمن جهت اولویت بندی عوامل سه گانه¬ی عوامل موثر بر کارایی هنرستانهای دخترانه بر اساس میانگین نشان داد که عامل فردی-آموزشی با میانگین 59/2 در اولویت اول، عامل اقتصادی با میانگین 02/2 در اولویت دوم و عامل اجتماعی با میانگین 39/1 در اولویت آخر قرار دارد.

چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی چگونگی گمارش مدیران مدارس در آموزش و پرورش لالی صورت گرفت و از نظر ماهیت و گردآوری اطلاعات یک تحقیق کیفی به‌شمار می‌آید. روش تحلیل پژوهش، مبتنی بر نظریه داده بنیاد بود و در آن از کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شد. بدین‌گونه که داده‌های حاصل از مصاحبه، کدگذاری و یک مقوله به عنوان محور قرار داده شد. سپس سایر مقوله‌ها از درون مصاحبه‌ها استخراج گردید و در نهایت الگوی پارادایمی پژوهش به دست آمد. مشارکت کنندگان این پژوهش 30 نفر از مدیران مدارس ، مسئولین حراست و بازرسی، مدیریت، معاونین و کارشناسان آموزش در آموزش و پرورش لالی بودند که به صورت نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. براساس نتایج بدست آمده شرایط عمومی، شرایط تخصصی، عوامل انگیزشی و مهارتهای ارتباطی به عنوان مقوله‌های علّی شناسایی شدند. «قوم‌گرایی» به عنوان مقوله محوری، گمارش مدیران مدارس را تحت الشعاع خود قرار داده بود. راهبرد به کار گرفته شده توسط آموزش و پرورش لالی؛ اقدامات قانونی و کنترلی از یکسو، توجه صوری به قوانین و تسلیم شدن محض در مقابل عوامل زمینه‌ای(سیاسی) از سویی دیگر بوده که پیامد آنها ناکارآمدی بوده است. در نهایت دلیل مشکلات اساسی در آموزش و پرورش لالی «نبود مهارت رهبری سیاسی» می‌باشد.
 

پژوهش حاضر با هدف مقایسه عوامل موثر بر موفقیت دانش آموزان در کنکور سراسری در شهرستان‌های موفق و ناموفق استان خوزستان در سال 1394- 1393 انجام‌گرفته است. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و بر اساس ماهیت و روش، یک پژوهش آمیخته (کمی و کیفی) است. جامعه آماری بخش کمی را تعداد 380 نفر از دانش آموزان مدارس شهرستان‌های موفق و ناموفق استان خوزستان تشکیل می‌دهند. در بخش کیفی نمونه آماری شامل 10 نفر از متخصصان حوزه آموزش و پرورش و 3 نفر از دانش آموزان موفق و 2 نفر از دانش آموزان ناموفق می¬شود که به روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شده-اند. برای گرداوری داده¬ها در بخش کمی پژوهش از پرسشنامه، و در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شده است. داده‌های جمع آوری شده به کمک آزمون‌های کلموگروف اسمیرنوف، تحلیل واریانس یک راهه، تی مستقل، آزمون یومن ویتنی تحلیل شده است و با استفاده از نرم افزار SPSS 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد در همه عوامل فردی، آموزشی و فضای خانواده تفاوت معناداری بین دانش آموزان شهرستان¬های موفق و غیر موفق وجود داشت، همچنین نتایج کیفی این پژوهش نشان داد که عوامل موثر بر موفقیت در کنکور در استان خوزستان تابع عوامل فردی، آموزشی، فضای خانواده و شرایط زیست‌محیطی و فرهنگی می¬باشد.

چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی آمادگی سازمانی شرکت پالایش گاز ایلام جهت پیاده¬سازی سیستم مدیریت دانش بود. روش تحقیق، روش آمیخته بود و اجرای آن، از دو مرحله متوالی پرسشنامه و مصاحبه تشکیل شده بود. در این پژوهش از دو پرسشنامه استفاده شد. پرسشنامه متناسب سازی شده ابعاد 7s مکینزی (عبدالفتاح، 2013) و پرسشنامه مدیریت دانش جاشپارا (فولاد، 1393). روایی پرسشنامه ها از طریق روایی صوری تایید شد و پایایی آنها با آلفای کرونباخ در پرسشنامه 7s مکینزی97/0 و پرسشنامه مدیریت دانش جاشپارا 94/0 محاسبه شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه مدیران و کارکنان شرکت پالایش گاز ایلام (240) نفر بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران، 148 نفر از مدیران و کارکنان به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده¬های کمی، از روش¬های آمار توصیفی )فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و در قسمت آمار استنباطی برای آزمون سوالات، از روش (آزمون t تک نمونه¬ای) استفاده شد. همچنین در بخش کیفی پژوهش، علاوه بر آزمون کمی از مصاحبه¬ی نیمه¬ساختمند استفاده شد. روش نمونه گیری در بخش کیفی به صورت هدفمند صورت گرفت و بعد از مصاحبه با 10 نفر از مدیران، محقق به اشباع نظری رسید. برای تجزیه و تحلیل داده¬های کیفی از روش تحلیل محتوا استفاده گردید. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که تمامی ابعاد سازمان (استراتژی، سیستم¬¬ها، کارکنان، مهارت ها و ارزش¬ها) در سطح نسبتاً مطلوبی قرار داشت و بعد ساختار و سبک مدیریت و فرهنگ در سطح نسبتاً نامطلوبی داشت. همچنین همه مولفه¬های مدیریت دانش (خلق، ذخیره¬سازی و سازماندهی و بکارگیری دانش) درسطح مطلوبی بودند و تنها مولفه¬ی اشتراک دانش در سطح نامناسبی بود. در ادامه علل وضعیت موجود و راه¬حل¬های بهبود هر یک از ابعاد سازمانی و مولفه¬های مدیریت دانش از دیدگاه مدیران این شرکت بیان شده است. در نهایت وضعیت ابعاد سازمانی و مولفه¬های مدیریت دانش جهت پیاده¬سازی سیستم مدیریت دانش در سطح نسبتاً مطلوب گزارش شده است.
 

 پژوهش حاضر به بررسی ارتباط بین ساختار سازمانی، سبک رهبری، یادگیری سازمانی، تنوع نیروی انسانی و کارگروهی با توانمند سازی پرستاران بیمارستان بزرگ نفت اهواز می پردازد. اطلاعات تحقیق با پرسشنامه های محقق ساخته با 6 بخش و 62 گویه جمع‌آوری شده است. جامعه آماری شامل 418 نفر از پرستاران بیمارستان بزرگ نفت اهواز است که با استفاده از جدول مورگان و نمونه گیری تصادفی ساده 210 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند، روش پژوهش حاضر بر اساس هدف کاربردی و از نوع توصیفی- همبستگی می باشد که در این پژوهش با استفاده از آزمون های رگرسیون چند گانه و آزمون همبستگی اسپیرمن و به کمک نرم افزار spss تمامی فرضیه های پژوهش تایید شد.

 هدف از انجام این پژوهش، شناسایی و اولویت بندی نیازهای آموزشی شهروندان بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه شهروندان ساکن در منطقه 4 کلان شهر اهواز تشکیل می‏دهند که مجموعاً 200000 نفر می‏باشند. روش نمونه گیری این پژوهش خوشه ای چند مرحله ای بود. ابزارهای جمع آوری اطلاعات ، مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته بود. در نهایت پرسشنامه بین نمونه 385 نفری توزیع و جمع آوری شد. پس از تحلیل عامل اکتشافی، گویه‏های پرسشنامه بر روی سه عامل قرار گرفتند. عوامل به دست آمده به نام‏های عوامل فردی حیاتی، عوامل مهارتی و عوامل زیست اجتماعی نام گذاری شدند. یافته‏ها نشان داد که عوامل فردی حیاتی برای شهروندان منطقه 4 اهواز از اولویت بیشتری برخوردار می‏باشد و به ترتیب عوامل زیست اجتماعی و عوامل مهارتی در مراتب بعدی قرار گرفتند.

هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی میزان آمادگی برای مقابله با زمین¬لرزه در مدارس متوسطه آموزش و پرورش استان ایلام در دو منطقه (دهلران و مورموری) بود. روش تحقیق، آمیخته درهم تنیده بود. ابزار پژوهش مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه، مصاحبه و چک لیست بود. در این پژوهش در بخش کمی، از دو پرسشنامه فرامرزی نیا و همکاران (۱۳۹۳) و پرسشنامه محقق ساخته، استفاده شد. پایایی آن¬ها با آلفای کرونباخ در پرسشنامه فرامرزی نیا و همکاران (۱۳۹۳)، ۸۰/۰ و پایایی پرسشنامه محقق ساخته دانش¬آموزان، مدیران و معلمان به ترتیب، ۸۰/۰ و ۹۰/۰ محاسبه شد. جامعه آماری در این پژوهش، کلیه مدیران، معلمان و دانش¬آموزان مشغول به کار و تحصیل در سال ۹۵-۹۴ در مدارس متوسطه دخترانه (دهلران و مورموری) بودند که با استفاده از روش نمونه¬گیری تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران ۲۹۱ نفر از دانش آموزان و ۹۱ نفر از معلمان انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده¬های کمی، از روش¬های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و در قسمت آمار استنباطی برای آزمون سوالات، از روش¬های (آزمون نسبت و آزمون تی¬تک نمونه) استفاده شد. در بخش کیفی پژوهش، روش نمونه¬گیری در مصاحبه به صورت تمام شمار بود که از هر ۸ مدیر مدرسه مصاحبه به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل داده¬های کیفی، از روش تحلیل محتوا استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می¬دهد که دانش¬آموزان، مدیران و معلمان دارای آمادگی نسبتا مطلوبی برای مقابله با زمین¬لرزه می¬باشند. اما، این آمادگی کافی نبوده و نیاز به تقویت دو بعد مهارتی و آگاهی در دانش¬آموزان و معلمان وجود دارد. ارتقای این دو بعد با استفاده از برگزاری مانورها و آموزش¬ها به صورت مستمر، هدفمند و کاربردی، امکان پذیر می¬باشد. در بخش کیفی، نتایج پژوهش نشان داد که مدیران برای برنامه ریزی و تخصیص منابع جهت مقابله با زمین¬لرزه با عوامل (مدیریتی، مالی و آموزشی) سروکار دارند. همچنین در زمینه بعد فیزیکی (استحکام و ایمنی ساختمان)، مدارس دارای وضعیت نامطلوبی می¬باشند.

هدف از انجام این پژوهش، ارزیابی عملکرد واحد آموزش و توانمندسازی منابع انسانی شهرداری کلانشهر اهواز، بر اساس مدل شش‌ شاخصه‌ای ارزیابی عملکرد واحد آموزش بود که برگرفته از الگوی ایزو 10015 می‌باشد. در این مطالعه مقطعی- توصیفی از نوع پیمایشی، 200 نفر از بین کلیه کارشناسان شهرداری اهواز با روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای به عنوان نمونه آماری‌ انتخاب شدند و از پرسشنامه ارزیابی عملکرد واحد آموزش و توانمندسازی منابع انسانی برای جمع‌آوری داده‌ها استفاده شد. در بخش کیفی پژوهش نیز از روش نمونه‌گیری هدفمند و متجانس استفاده شد و تعداد 10 نفر از کارشناسان خبره واحد آموزش شهرداری، مورد مصاحبه قرار گرفته شدند و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست‌‌ آمده از سوالات مصاحبه، از روش تحلیل محتوا، کدگذاری باز و مقوله‌ای استفاده شد. از نظر کارشناسان میانگین امتیاز ارزیابی عملکرد واحد آموزش و توانمندسازی منابع انسانی شهرداری اهواز از 2000 امتیاز، 845/1316 امتیاز بود. بیشترین امتیاز کسب شده مربوط به شاخصه نیازسنجی آموزشی (610/263) و کمترین امتیاز مربوط به شاخصه تجهیزات، امکانات و سازماندهی (685/171) بود. این نتایج بیانگر وجود شکافی بین وضع موجود در واحد آموزش شهرداری اهواز و وضع مطلوب آن است که نیازمند بهبود می‌باشد.

چکیده: هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، بررسی فرهنگ‌سازمانی با به اشتراک‌گذاری دانش در سازمان آموزش و پرورش منطقه ارژن شیراز بود. روش تحقیق، روش آمیخته بود و اجرای آن، از دو مرحله متوالی پرسشنامه و مصاحبه تشکیل شده بود. در این پژوهش در بخش کمی از دو پرسشنامه استاندارد فرهنگ‌سازمانی AGIL پارسونز (حمیدی، ۱۳۸۲) و پرسشنامه رفتار اشتراک دانش راجا و چنامانی (۲۰۱۲) استفاده شد. پایایی آن‌ها با آلفای کرونباخ در پرسشنامه فرهنگ‌سازمانی پارسونز ۸۸/۰ و پرسشنامه رفتار اشتراک دانش ۹۴/۰ محاسبه شد. جامعه آماری در این پژوهش مدیران، کارکنان و معلمان آموزش و پرورش منطقه ارژن شیراز بودند که با استفاده از روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای و با استفاده از فرمول کوکران از ۴۵۰ نفر جامعه تعداد ۲۰۷ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده‌های کمی، از روش‌های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و در قسمت آمار استنباطی برای آزمون سوالات، از روش‌های (تحلیل واریانس یک‌راهه، همبستگی و رگرسیون چندگانه) استفاده شد. همچنین در بخش کیفی پژوهش از مصاحبه‌ی نیمه ساختمند استفاده شد. روش نمونه‌گیری در بخش مصاحبه به صورت تعمدی (قضاوتی) و بعد از مصاحبه با ۱۰ نفر از مدیران و کارکنان و معلمان محقق به اشباع نظری رسید. برای تجزیه و تحلیل داده‌های کیفی، از روش تحلیل محتوا استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان می‌دهد که میانگین فرهنگ‌سازمانی در مجموع با (۱۵/۸۷x=) از میانگین مفروض ۸۴ کمی بالاتر و میانگین اشتراک دانش در مجموع با (۸۱/۷۶x=) از میانگین مفروض ۹۶ پایین‌تر است. علاوه‌براین، نتایج رگرسیون گویای تاثیر مولفه‌های انطباق و یگانگی از فرهنگ‌سازمانی بر متغیر اشتراک دانش است. همچنین با توجه به نتایج بدست آمده از مصاحبه‌ها موانع فرهنگی موثر بر اشتراک دانش شامل بی‌اعتمادی، عدم تعهد، عدم ارتباط، عدم حمایت مدیریت سازمان و عدم فرهنگ‌سازمانی پشتیبان می‌باشد.

هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی شکاف انتظارات اجتماعی با محتوای برنامه درسی رسمی دوره ی دوم ابتدایی از دیدگاه معلمان و والدین دانش آموزان می باشد. روش پژوهش، آمیخته از نوع اکتشافی است مشارکت‌کنندگان، کلیه معلمان و والدین دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهرستان اندیمشک بودند که در بخش کیفی از روش نمونه‌گیری هدفمند با شیوه اشباع نظری با 12 نفر از معلمان و همچنین 15 نفر از والدین مصاحبه باز صورت گرفت، مصاحبه¬ها با روش تحلیل محتوای کیفی مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند. سپس در بخش کمی نیز براساس فرمول کوکران، تعداد 192 نفر از معلمان و 348 نفر از والدین به عنوان حجم نمونه در نظر گرفته شد و با روش نمونه گیری خوشه ای، اعضای نمونه انتخاب شد. به-منظور تجزیه وتحلیل داده¬های کمی از آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (آزمون تی مستقل وآزمون رتبه ای اسپیرمن) استفاده گردید. روایی محتوایی پرسشنامه محقق ساخته نیز به تایید چهار نفر از اساتید دانشگاه شهید چمران اهواز رسید. در مجموع یافته های پژوهش نشان داد که جامعه انتظار دارد دانش آموزان در مدرسه علاوه بر کسب تحصیلات عمومی پایه، در زمینه خلاقیت، هنر و زیباشناسی، استدلال اخلاقی، مهارت‌های زندگی و فرهنگ شهروندیشان رشد پیدا کند و بتوانند با دیگران بهتر ارتباط برقرار کنند، اجتماعی شوند و با سبک‌های مختلف زندگی کنار آیند.

 بدون شک کارآمد بودن معلمان یکی از معیارهای مهم موفقیت نظام آموزشی هر کشوری است. دستیابی به یادگیری فعال، پویا و خلاق و پیشرفت تحصیلی دانش¬آموزان منوط به معلمان کارآمد است. لذا با توجه به کارآمدی معلم و تاثیراتی که می¬تواند در پیشرفت تحصیلی دانش¬آموزان داشته باشد، به کارگیری معلمان کارآمد یکی از مسائل مهمی است که نظام آموزش و پرورش کشور باید در نظر بگیرد. به همین منظور هدف پژوهش حاضر «مقایسه کارآمدی آموزگاران شهرستان دشت¬آزادگان براساس شیوه¬های به کار گماری آنها» می¬باشد. این پژوهش از نوع پژوهش¬های علّی-مقایسه¬ای محسوب می¬شود و برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامه محقق ساخته کارآمدی معلم که در برگیرنده سه بعد کلی ویژگی¬های شخصی، آموزشی و فکری معلم می¬باشد، استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 974 آموزگار مشغول به تدریس در سال تحصیلی 1395-1394 در مدارس مقطع ابتدایی شهرستان دشت¬آزادگان می¬باشد که با روش نمونه¬گیری تصادفی طبقه¬ای نمونه¬ای به حجم 276 نفر انتخاب شده¬اند. برای تجزیه و تحلیل داده¬های این پژوهش از آزمون¬های T تک نمونه¬ای، تحلیل واریانس یک راهه، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t-test مستقل استفاده شده است. یافته¬های این پژوهش نشان داد که میانگین کارآمدی آموزگاران مراکز تربیت معلم، حق¬التدریسی و نهضت سوادآموزی بالاتر از حد متوسط بوده و بنابراین از کارآمدی خوبی برخودار بوده¬اند. در حالی که میانگین کارآمدی سربازمعلمان پایین¬تر از حد متوسط بوده و در نتیجه ناکارآمد هستند. یافته¬ها همچنین نشان داد که آموزگارانی که از طریق تربیت معلم به کار گرفته می¬شوند در سه بعد کلی ذکر شده در مقایسه با آموزگاران دیگر کارآمدتر هستند.

هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی میزان انطباق آموزش‌های هنرستان‌های فنی و حرفه‌ای با نیازهای آموزشی بخش صنایع کوچک در شهرستان اهواز بود. روش پژوهش، آمیخته از نوع اکتشافی بود و از روش مصاحبه برای جمع‌آوری داده‌های کیفی و از روش پیمایش برای جمع‌آوری داده‌های کمی استفاده شد. مشارکت‌کنندگان، مدیران و کارشناسان شهرک‌های صنعتی و مدیران و هنر آموزان هنرستان‌های فنی و حرفه‌ای شهرستان اهواز بودند. در بخش کیفی از روش نمونه‌گیری هدفمند با شیوه‌ی انتخاب موارد مطلوب استفاده شد و با 10 نفر از مدیران و کارشناسان شهرک‌های صنعتی، مصاحبه‌ی نیمه ساختاریافته صورت گرفت. مصاحبه‌ها با روش تحلیل محتوای کیفی مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند و نتایج آن‌که نیازهای آموزشی صنایع کوچک بودند استخراج شدند. در ادامه پژوهش، در بخش کمی با روش سرشماری 75 نفر از مدیران و هنرآموزان هنرستان‌های فنی و حرفه‌ای مشخص و از بین مدیران و کارشناسان شهرک‌های صنعتی نیز با روش نمونه‌گیری تصادفی ساده 120 نفر انتخاب شدند و یک پرسشنامه محقق ساخته با ضریب آلفای کرونباخ 91/0 که روایی آن به مایید اعضای هیئت علمی دانشکده علوم تربیتی رسیده بود در اختیار هنرستان‌های فنی و حرفه‌ای قرار گرفت. همچنین 10 پرسشنامه در قالب نیازهای آموزشی 10 مورد از صنایع کوچک در اختیار مدیران و کارشناسان شهرک‌های صنعتی قرار گرفت. نتایج یافته‌های تحقیق نشان داد که بین آموزش‌های هنرستان‌های فنی و حرفه‌ای با نیازهای آموزشی صنایع کوچک شهرستان اهواز انطباقی وجود ندارد؛ بنابراین برای حل این مشکل پیشنهاد می‌شود صنایع کوچک در سطح کلان مورد ارزیابی قرار گیرند و سیاست‌های آموزش‌وپرورش درزمینه ی آموزش‌های هنرستان‌های فنی و حرفه‌ای متناسب با نیاز صنایع کوچک تغییر کنند

تحقیق حاضر با هدف شناسایی تاثیر آموزش مهارت حل مساله بر مهارت حل مساله ریاضی و پیشرفت تحصیلی ریاضی دانش آموزان پایه پنجم انجام شده است. در این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح گروه نامعادل، سه دبستان دخترانه از سه منطقه متفاوت شهردزفول از نظر اقتصادی-اجتماعی «بالاشهر، مرکز شهر و پایین شهر» به روش خوشه ای تصادفی انتخاب گردید؛ بدین ترتیب که در هرمدرسه دوکلاس پایه پنجم انتخاب شد. از طریق انتصاب تصادفی یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. تعداد دانش آموزان هر گروه 65 نفر بود. گروه آزمایش طی 6 جلسه ی 45 دقیقه ای تحت آموزش مهارت حل مساله قرار گرفتند و دانش آموزان گروه کنترل تنها مساله هایی جهت تمرین بیشتر در اختیارشان قرار می گرفت. ابزار اندازه گیری، آزمون محقق ساخته تشریحی بود که در دو مرحله (پیش آزمون و پس آزمون) اجرا شد.این آزمون تشریحی 20 نمره ای، شامل 5 سوال اصلی بود. هر سوال دارای 4 سوال فرعی بود که به ترتیب مولفه های درک و فهم، انتخاب راهبرد، محاسبه کردن و ارزیابی به روش حل مساله ی جورج پولیا را می سنجید. روایی این آزمون از طریق مراجعه به چند نفر از متخصصان علوم تربیتی بررسی شد و از آن اطمینان حاصل شد و برای بررسی پایایی آزمون، ازپاسخ نامه کلیدی وروش پایایی مصححان استفاده شد که ضریب همبستگی پیرسون آن 0.81 محاسبه شد. به منظور تحلیل داده ها ی پژوهش، از روش تحلیل واریانس چند متغیری و تک متغیری استفاده گردید. از آزمون Tمستقل برای بررسی مقایسه نمره های پیشرفت تحصیلی گروه گواه و آزمایش در پایان سال نیز استفاده شد. همچنین از تحلیل واریانس یک راهه برای بررسی مقایسه نمره های مهارت حل مساله سه گروه بالاشهر، مرکز شهرو پایین شهر نیز استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمرات گروه آزمایش در پس آزمون نسبت به پیش آزمون افزایش قابل توجهی داشته است؛ حال آنکه میانگین نمرات پس آزمون و پیش آزمون گروه گواه تفاوت قابل توجهی نداشت؛ بنابراین، یافته های پژوهش با اطمینان 95٪ حاکی از آن است که آموزش مهارت حل مساله بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر مثبت و معناداری دارد.

هدف اساسی این پژوهش، شناسایی عوامل موثر بر میل به جابجایی کارکنان آموزش و پرورش شهرستان شوش بود. بدین منظور ابتدا مصاحبه ای با افراد مایل به جابجایی صورت گرفت و پس از تحلیل محتوای مصاحبه ها و با توجه به عوامل به دست آمده از مصاحبه و همچنین پیشنیه پژوهش پرسشنامه¬ای حاوی 59 گویه تهیه شد. برای بررسی و تایید روایی پرسشنامه، از اساتید گروه علوم تربیتی و تعدادی از نمونه های شرکت‌کننده در پژوهش استفاده گردید. اعتبار محتوایی و اعتبار سازه پرسشنامه مورد قضاوت و داوری قرار گرفت و پرسشنامه از این لحاظ مناسب تشخیص داده شد. این پرسشنامه بر روی 110 نفر از معلمان مایل به جابجایی که درخواست خود را در سامانه نقل و انتقالات ثبت کرده بودند با روش سرشماری اجرا گردید. محقق در ابتدای امرجهت سهولت در بدست آوردن عوامل و دسته بندی، آنها را در سه قسمت عوامل سازمانی، محیطی و فردی به صورت پیش فرض دسته بندی کرده سپس داده¬های جمع‌آوری‌شده مورد تحلیل عاملی اکتشافی قرار گرفت و بدین‌وسیله چهار عامل موثر بر جایجایی کارکنان مشخص شد که حاوی 38 گویه می باشد. در این تحلیل 11 گویه روی عامل اول (با عنوان عوامل اجتماعی)، 11 گوبه روی عامل دوم (با عنوان عوامل سازمانی)، 10 گویه روی عامل سوم (عوامل مدیریتی-حمایتی)، 6 گویه روی عامل چهارم (با عنوان عوامل انگیزشی)، قرار داشت. نتایج ضرایب پایایی به روش آلفای کرونباخ در کل پرسشنامه 801/0 (برای عوامل اجتماعی 841/0، عوامل سازمانی 852/0، عوامل مدیریتی-حمایتی 861/0 و عوامل انگیزشی 511/0) محاسبه گردید. در مجموع با توجه به مصاحبه ها و پرسشنامه محقق ساخته عواملی چهارگانه (اجتماعی، سازمانی، مدیریتی-حمایتی، انگیزشی) مشخص شد که می تواند از مهم ترین عوامل موثر بر جابجایی کارکنان باشد؛ در ادامه پیشنهادهای کاربردی و عملیاتی نیز با در نظر گرفتن این عوامل در جهت کاهش جابجایی ها ارایه گردید.

هدف پژوهش حاضر، بررسی بررسی میزان توانمندی مدیران مدارس متوسطه ناحیه یک شهر اهواز بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش می¬باشد. روش پژوهش مورد استفاده در این پژوهش ترکیبی می¬باشد. جامعه¬ی آماری پژوهش را کلیه¬ی مدیران و دبیران مدارس متوسطه ناحیه یک آموزش و پرورش شهر اهواز در سال تحصیلی 94-1393 تشکیل داده-اند. در بخش کمی، برای برآورد دقیق نمونه¬ی مورد مطالعه از جامعه¬ی آماری مطابق با جدول مورگان تعداد 300 نفر از مدیران و دبیران با استفاده از روش نمونه¬گیری تصادفی ساده و در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه¬گیری زنجیره¬ای (گلوله برفی) نمونه مورد نظر جهت انجام مصاحبه انتخاب گردیده اند. جهت جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامه محقق ساخته در بخش کمی و مصاحبه نیمه ساختمند در بخش کیفی استفاده شده است. روایی پرسشنامه مورد استفاده از نوع محتوایی و توسط استادان گروه علوم¬تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز و پایایی این ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ به میزان 87/. محاسبه گردیده است. روش¬های آماری به کار گرفته شده در بخش کمی برای این مطالعه، تحلیل توصیفی و استنباطی توسط نرم¬افزار SPSS و در بخش کیفی رویکرد تحلیل محتوای کیفی به روش استقرایی بوده است. برخی از مهمترین نتایج و یافته¬های این پژوهش عبارت¬اند از:
- توانمندی مدیران در مهارت¬های سه¬گانه مدیریتی (انسانی، فنی و ادراکی)، مهارت¬های مدیریت هزینه، مسوولیت¬پذیری و پاسخگویی بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بالاتر از میانگین مورد نظر است.
- مدیران ناحیه یک شهرستان اهواز به طور کلی در زمینه تحقق کیفیت آموزش و پرورش از مهارت لازم برخوردار نمی-باشند.
- مواردی از جمله اقدامات مدیران در راستای برقراری عدالت در مدارس، توجه مدیران به منزلت و مقام دبیران، ارتباط مطلوب و اثربخش مدیران با دبیران و دانش¬آموزان، زمینه¬سازی مدیران برای شکل¬گیری فعالیت¬های گروهی در مدارس، وجود جوّ غیررسمی در مدارس، بسترسازی مدیران برای مشارکت دبیران در تصمیم¬گیری¬ها و انتظارات شفاف و متقابل مدیران و دبیران از همدیگر علت توانمندی مدیران در مهارت¬های انسانی می¬باشد.
- مواردی از جمله؛ اقدامات مدیران در راستای رضایتمندی ذینفعان مدرسه، تلاش مدیران برای کسب شهرت و وجهه آموزشی نسبت به سایر مدیران، باورهای خودکارآمدی در بین مدیران و وجود استانداردهای دقیق برای ارزیابی عملکرد مدیران علت توانمندی مدیران در مهارت¬های پاسخگویی و مسوولیت¬پذیری می¬باشد.
 

پژوهش حاضر با هدف" بررسی تحقق اهداف ارزشیابی توصیفی در دوره دوم ابتدایی از دیدگاه معلمان مدارس عادی شهر الیگودرز در سال تحصیلی 94-1393 اجرا شده است. روش تحقیق در پژوهش حاضر روش آمیخته که شامل روش کمی و کیفی می باشد، داده‌ها در بخش کمّی پژوهش از طریق پرسشنامه محقق ساخته « سنجش نگرش معلمان از میزان تحقق اهداف ارزشیابی کیفی-توصیفی» و در بخش کیفی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته گردآوری شدند. برای تحلیل داده¬ها¬ی کمی از روش¬های توصیفی و استنباطی استفاده شد بدین گونه که در بخش تحلیل توصیفی از روش¬های آماری جدول فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد و به منظور تحلیل استنباطی داده¬های به دست آمده از آزمون t تک نمونه¬ای و برای تحلیل داده¬ها¬ی کیفی از تحلیل محتوا استفاده شد. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه معلمان پایه چهارم، پنجم و ششم مقطع ابتدایی شهر الیگودرز است که در مجموع 130 پرسش¬نامه با روش سرشماری توزیع شده است و به منظور بسط¬دهی و افزایش گستره پژوهش و تحلیل بیشتر طرح ارزشیابی کیفی- توصیفی 35 مصاحبه به صورت نمونه¬گیری هدف¬مند انجام شد. نتایج بدست آمده از ابزار پژوهش (مصاحبه و پرسشنامه) نشان¬ دهنده آن است که به طور کلی از دیدگاه معلمان ابتدایی ارزشیابی توصیفی در تحقق اهداف، بهبود کیفیت یادگیری دانش¬آموزان، تاکید بر اهداف آموزش و پرورش به‌ جای تاکید بر محتوای کتاب‌ها، فراهم نمودن زمینه مناسب برای حذف حاکمیت مطلق امتحانات پایانی و افزایش بهداشت روانی محیط یاددهی ـ یادگیری تاثیر مطلوبی داشته است و تنها هدف حذف فرهنگ بیست¬گرایی دانش-آموزان در حد نامطلوب ارزیابی شد. با تحلیل یافته¬های حاصل از مصاحبه¬ها نیز مزایا و موانع ارزشیابی توصیفی مشخص شدند. در نهایت با توجه به یافته‌های پژوهش، راهکارها و پیشنهاداتی برای بهبود وضعیت موجود برنامه ارزشیابی کیفی توصیفی در سطح هر یک از اهداف ارزشیابی کیفی- توصیفی پرداخته شد.

هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی چابکی سازمانی دانشگاه شهید چمران اهواز از دیدگاه مدیران دانشکده¬ها بود. روش پژوهش، آمیخته از نوع همزمان بود. از روش پیمایشی، برای بخش کمی و از روش تحلیل محتوا برای بخش کیفی استفاده شد. مشارکت¬کنندگان، کلیه مدیران، معاونان دانشکده¬ها و مدیر گروه¬های دانشگاه شهید چمران شهر اهواز به تعداد 92 نفر بودند. ابزار این تحقیق، پرسشنامه و مصاحبه بود که در بخش کمی، دو پرسش¬نامه محقق ساخته قابلیت¬های چابکی و توانمندسازی¬های چابکی بین نمونه آماری توزیع گردید. با استفاده از آلفای کران باخ، پایایی هر دو پرسش¬نامه اندازه¬گیری شد که مقدار آن‌ها 92/0 و 74/0 به دست آمد. در بخش کیفی از روش نمونه‌گیری هدفمند با شیوه¬ی انتخاب موارد مطلوب استفاده شد و با 8 نفر از مدیران، معاونان دانشکده¬ها و مدیر گروه¬های دانشگاه شهید چمران اهواز مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. مصاحبه¬ها با روش تحلیل محتوای کیفی مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند. یافته-های کمی نشان داد که میانگین نمرات پاسخ‌دهندگان در مورد وضعیت موجود قابلیت¬ها و توانمند سازها در تمام مولفه¬ها از میانگین مورد انتظار کمتر بوده و فقط در قسمت فناوری اطلاعات از مولفه¬های توانمند ساز¬ها نسبتاً در وضعیت مطلوبی قرار دارد. همچنین یافته¬های کیفی حاکی از آن است که متغیرهای قابلیت¬ها و توانمند سازها در وضعیت مطلوبی قرار ندارند. محرک¬¬های چابکی که همان تغییرات مورد شناسایی در دانشگاه می¬باشند. در 4 بخش تغییرات فناوری، نیازهای دانشجویان، رقابت، پیچیدگی محیط و محدودیت¬های مالی شناسایی شد. با توجه به شناسایی محرک¬ها در دانشگاه، ضرورت چابکی در بخش¬های آموزشی، ارتباطات، ساختار و انسانی مورد تایید قرار گرفت. در آخر عوامل که به چابک سازی در دانشگاه کمک می¬کنند. در 4 بخش عوامل مدیریتی، فنّاوری، انگیزشی و مالی شناسایی شد.

هدف اساسی این پژوهش، ساخت و اعتبار یابی سنجش مهارت‏های 7c تریلینگ در دانشگاه شهید چمران اهواز بود. بدین منظور پرسشنامه¬ای حاوی 69 ماده تهیه شد و بر روی 350 دانشجوی کارشناسی که به روش نمونه-گیری طبقه¬ای نسبی انتخاب‌شده بودند، اجرا گردید. سپس داده¬های جمع‌آوری‌شده مورد تحلیل عاملی قرار گرفت و بدین‌وسیله یک مقیاس سنجش مهارت¬های c7 تریلینگ مشتمل بر 7 عامل و 50 ماده استخراج گردید. در این مقیاس 13 ماده روی عامل اول (استقلال شغلی و خود یادگیری)، 8 ماده روی عامل دوم (ارتباط و تسلط رسانه¬ای)، 10 ماده روی عامل سوم (کار گروهی، همکاری و رهبری)، 5 ماده روی عامل چهارم (تفکر انتقادی و حل مسئله)، 6 ماده روی عامل پنجم (درک بین فرهنگی)، 4 ماده روی عامل ششم (خلاقیت و نوآوری) و 4 ماده روی عامل هفتم (محاسبه و تسلط بر فاوا) قرار داشت. نتایج بررسی پایایی به روش آلفای کرونباخ در پرسشنامه 94% (برای عوامل هفت‌گانه به ترتیب 90%، 90%، 88%، 77%، 82%، 61% و 73%) محاسبه گردید. به‌منظور رواسازی این پرسشنامه از روایی سازه استفاده شد. همه سوالات پرسشنامه از روایی بالایی برخوردار بود. درمجموع می¬توان گفت که کل سوالات پرسشنامه، مهارت¬های 7c تریلینگ را می¬سنجد و از اعتبار و روایی مناسبی برخوردار است و عوامل به‌دست‌آمده از تحلیل عاملی می¬تواند مهارت¬های 7c تریلینگ را به‌گونه‌ای مناسب اندازه¬گیری کنند.

هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، شناسایی مشکلات پیاده سازی مستندسازی تجارب مدیران مدارس اهواز بود. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش آمیخته متوالی از نوع اکتشافی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مدیران مدارس دولتی شهر اهواز در هر دو مقطع ابتدایی و متوسطه در سال تحصیلی 94-1393 تشکیل می‌دهند. ابتدا در بخش کیفی به تحلیل اسناد و بخشنامه های موجود و مرتبط با مستندسازی تجربه در سازمان آموزش و پرورش پرداخته شد و سپس با اجرای مصاحبه نیمه ساختمند با 14 تن از مدیران مدارس تا دستیابی به اشباع نظری، اطلاعات گردآوری شدند. پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات بخش کیفی با رویکرد تحلیل محتوای کیفی به روش استقرایی، عوامل شناسایی شده در راستای مشکلات پیاده سازی مدیران مدارس در چهار مقوله ی فرهنگ سازمانی، عوامل فردی، عوامل سازمانی و عوامل ارتباطی دسته بندی ‌شدند. برای گردآوری داده‌های بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. سوالات پرسشنامه با مطالعه اسناد و مدارک و بخشنامه های صادره از سوی وزارت آموزش و پرورش و هم چنین بر مبنای مصاحبه‌هایی که پژوهشگر با مدیران مدارس انجام داده بود، تدوین گردیدند. روایی پرسشنامه توسط جمعی از استادان گروه علوم¬ تربیتی مورد تایید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه¬ به روش آلفای کرونباخ 949/ و به روش تنصیف 904/0 به دست آمده است. پرسشنامه‌های محقق ساخته بین 227 تن از مدیران مدارس دولتی نواحی 2 و 4 اهواز که به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند، توزیع گردید. پس از تحلیل عاملی اکتشافی، گویه های پرسشنامه بر روی پنج عامل قرار گرفتند. عوامل به دست آمده به نام های عوامل نگرشی، عوامل فردی، عوامل سازمانی، عوامل ارتباطی و عوامل مدیریتی نام گذاری شدند. در نهایت بر اساس عوامل شناسایی شده، زمینه سازها و مولفه های آن ها، مدلی تهیه و ارائه گردید.

این پژوهش با عنوان بررسی تاثیر فرهنگ سازمانی بر سبک های رهبری و رضایت شغلی در بین اعضای هیئت علمی دانشگاه جندی شاپور اهواز انجام گردید. هدف از انجام این پژوهش، بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی (گروهی، توسعه ای،سلسله مراتبی) و سبک های رهبری( تحول آفرین،مبادله ای، عدم مداخله) و رضایت شغلی از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز بود. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت داده ها کمی است. از منظر جمع آوری داده ، توصیفی از نوع همبستگی است. روش نمونه گیری پژوهش فوق، نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم جامعه بود و ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه بوده است.پرسشنامه استاندارد بوده و روایی و پایایی آن به تایید رسیده است. جامعه آماری پژوهش، اعضای هیئت علمی دانشگاه جندی شاپور اهواز بوده و تعداد نمونه مشتمل بر 366 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه جندی شاپور اهواز بوده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS و Lisrel استفاده شد. نتایج پژوهش نشان می دهد فرهنگ گروهی و توسعه ای تاثیر مثبت معناداری بر سبک رهبری تحول آفرین و سبک رهبری مبادله ای داشته است. در حالیکه این دو تاثیر معناداری بر رهبری عدم مداخله نداشته اند. فرهنگ سلسله مراتبی، تاثیر منفی معناداری بر رهبری تحول آفرین داشته در حالیکه تاثیر مثبت و معناداری بر سبک رهبری عدم مداخله دارد و بر سبک رهبری توسعه ای تاثیر منفی نداشته است. از طرفی دیگر با ایجاد فرهنگ گروهی و توسعه ای ، رضایت شغلی افزایش می یابد. در حالیکه فرهنگ سلسله مراتبی تاثیری بر رضایت شغلی ندارد.

این پژوهش به منظور ارزشیابی اثربخشی دوره¬های توانمند سازی معلمان مقطع ابتدایی عشایر ایذه از طریق آموزشهای ضمن خدمت، در سال تحصیلی94-1393 انجام شده است. این ارزشیابی براساس سطح اول و دوم مدل کرک پاتریک انجام شده است. روش تحقیق این پژوهش، روش ترکیبی(کمی و کیفی) می¬باشد. قلمرو پژوهش شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی عشایر ایذه در سال تحصیلی 94-1393 است که تعداد آنها 152نفر بودند، 110نفر از معلمان به عنوان نمونه انتخاب گردید. در بخش کمی، روش تصادفی ساده ودر بخش کیفی از روش نمونه¬گیری هدفمند استفاده شد. در این پژوهش از دو ابزار پرسشنامه و مصاحبه استفاده شد. که در نهایت 100 نفر از آنان به پرسشنامه¬ی مورد استفاده در تحقیق شیرزادی(93)، که ضریب پایایی محاسبه شده آن (73/0)است، پاسخ گفتند، و با 15 نفر مصاحبه انجام گرفت. یافته¬های حاصل از پرسشنامه¬ها و همچنین مصاحبه با مسئولان آموزش عشایر و معلمان نشان می¬دهد که نقاط قوت و ضعف این دوره¬ها عبارت¬انداز: نقاط قوت شامل افزایش دانش، افزایش مهارت، افزایش نگرش، آشنایی با اطلاعات و مهارتهای جدید تدریس و همفکری معلمان با یکدیگر، تبادل نظر و استفاده از راهکارها برای اداره بهتر کلاس¬ها، نقاط ضعف شامل کوتاه بودن ساعات دوره و برگزاری آن در کلاس¬ها، کمبود رسانه¬های آموزشی، اجرای دوره¬ها در زمان نامناسب، عدم تناسب دوره¬ها با نیازهای آموزشی معلمان عشایر، ضعف علمی مدرسان دوره، ضعف محتوایی ارائه شده در دوره¬ها از لحاظ به روز بودن. نتایج نشان داد، فراگیرندگان واکنش نسبتاً مطلوبی نسبت به دوره¬های آموزشی نشان داده¬اند، میزان یادگیری و دانش فراگیران نسبتاً مطلوب ارزیابی شد و دوره¬های آموزشی در این زمینه نسبتاً موفق بوده است. در مصاحبه¬ها تاکید معلمان بر برگزاری دوره¬های آموزش روشهای تدریس در کلاس¬های چند پایه و شرکت تمام معلمان در کلاس¬های ضمن خدمت بود. در مجموع دوره¬های آموزشی معلمان ابتدایی که توسط آموزش و پرورش عشایر ایذه برگزار شده نسیتاً مطلوب بوده است.

به¬دست آوردن معیارها و تعیین اهمیت آن¬ها برای انتخاب فرد نمونه در سازمان، همواره از مسائل چالش برانگیز بوده است که می¬توان برای آن مصداق¬هایی چون انتخاب معلم نمونه در آموزش و پرورش یافت این موضوع، به¬دلیل وجود معیارهای کیفی و کمی، تصمیم¬گیری در مورد انتخاب فرد نمونه را دشوار کرده است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی و اولویت¬بندی معیارهای انتخاب معلم نمونه بر مبنای تکنیک فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) بود و روش این پژوهش، توصیفی - تحلیلی بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل اساتید دانشگاه فرهنگیان اهواز و سرگروه¬های آموزشی استان خوزستان بود که 11 نفر از اساتید و 15 نفر از سرگروه¬ها به¬ صورت هدفمند به¬عنوان نمونه به¬ ترتیب برای دو بخش دلفی و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی انتخاب شدند. در ابتدا با استفاده از نظرات اساتید دانشگاه فرهنگیان اهواز و تکنیک دلفی، معیارهای انتخاب معلم نمونه به¬دست آمد، سپس با استفاده از نظرات 15 نفر از سرگروه¬ها، این معیارها وزن¬دهی شد. ابزار این پژوهش شامل سه پرسشنامه محقق¬ساخته برای تکنیک دلفی و یک پرسشنامه مقایسات زوجی برای فرآیند تحلیل سلسله مراتبی بوده است. نتایج به¬دست آمده در بخش اول شامل 24 زیرمعیار بود که به سه بخش دانش، مهارت و نگرش(منش) تقسیم شد؛ معیار دانش شامل 6زیرمعیار، معیار مهارت شامل 14زیرمعیار و معیار نگرش(منش) شامل 4زیرمعیار. در بخش دوم نتیجه محاسبه وزن¬های نسبی به¬وسیله فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) به شرح زیر بوده است: دانش238/0، مهارت 625/0، نگرش(منش) 136/0. نرخ سازگاری به¬دست آمده برای این سه معیار 02/0 و برای تمامی 24 زیرمعیار 06/0 بود.

هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر بررسی رابطه ی مهارت ها ی مدیران وموفقیت آنها در جذب منابع مالی مدارس دولتی شهر بندر امام خمینی می باشد. جامعه آماری این پژوهش را مدیران و معلمان زن و مرد مدارس ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم دولتی شهر بندر امام خمینی در سال تحصیلی 1393-1392 تشکیل می دهند. حجم نمونه با توجه به تعداد مدارس بندر امام خمینی که 80 مدرسه می باشد، 50 مدرسه به روش نمونه گیری تصادفی خوشه¬ای محاسبه شده، و 50 مدیر و 250 معلم به عنوان نمونه آماری انتخاب شده¬اند. روش اجرای پژوهش، رویکرد آمیخته می باشد. ابزار گردآوری داده ها دربخش کمی پرسشنامه محقق ساخته که روایی آن ازنظرات اساتید گروه علوم تربیتی تایید شده و پایایی آن به وسیله آزمون آلفای کرونباخ محاسبه شده که بالای 75/0 بوده ودر بخش کیفی مصاحبه با مدیران موفق که روش نمونه گیری آن هدفمند بوده صورت گرفته است. روش تجزیه وتحلیل در بخش کمی از آمار توصیفی وآمار استنباطی نظیر همبستگی پیرسون وضریب رگرسیون چند گانه استفاده شده ودربخش کیفی داده ها مقوله بندی شده اند. نتایج نشان می دهد که مهارت های فنی، انسانی و ادراکی مدیران، به طور متوسط 44/0 درصد از واریانس جذب منابع مالی را تبیین می کنند. همچنین، مهارت انسانی مدیران تاثیر تعیین کننده تری نسبت به مهارت فنی و مهارت ادراکی دارد. بین مهارت های ادراکی و انسانی دو گروه مدیران موفق و ناموفق تفاوت معناداری وجود دارد. اما بین مهارت فنی دو گروه مدیران موفق و ناموفق تفاوت معناداری وجود ندارد. بعلاوه، یافته ها حاکی از آن است که مدیران موفق نسبت به مدیران ناموفق بیشتر از سبک های واقع گرا و سبک تحلیلی استفاده کرده اند. در مصاحبه با مدیران موفق در خصوص استراتژی های جذب منابع مالی به اقدامات آموزشی، فرهنگی و اقتصادی اثربخش اشاره شده است.

آموزش مداوم کارکنان، اقدامی راهبردی است که در سطح فردی، باعث ارتقای کیفیت شغلی و در سطح سازمانی، عامل تعالی و توسعه سازمان و در سطح ملی، موجب افزایش بهره وری می شود. این پژوهش با هدف بررسی سیاست ها و استراتژی های سازماندهی آموزش مداوم در شرکت فولاد مبارکه اصفهان انجام گردیده است. قلمرو پژوهش شرکت فولاد مبارکه اصفهان می باشد و مشارکت کنندگان این پژوهش شامل 7 نفر از اعضای کمیته تحول منابع انسانی واحد آموزش و توسعه منابع انسانی شرکت است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، روش کیفی بر پایه ی تحلیل محتوای کیفی (قیاسی) اسناد و مدارک و متن مصاحبه ها می باشد. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، روش هدفمند است. نتایج یافته های تحقیق حاکی از این است که شرکت فولاد مبارکه اصفهان، استراتژی ها و سیاست های خود را، مبتنی بر درک نیازها و انتظارات توامان ذی نفعان و محیط بیرونی و مبتنی بر درک قابلیت ها و عملکردهای درونی تدوین می کند. ارزیابی های متعدد و کیفی که انجام شد، همگی بیانگر وجود سیستم های مناسب در حوزه های مختلف است. همچنین از آنجایی که شرکت، مدل تعالی سازمانی را پیاده سازی کرده است و به تبع آن شرکت را تبدیل به یک سازمان یادگیرنده نموده است، شرایط برای آموزش مداوم مهیا شده و از این رو مولفه های آموزش مداوم در شرکت از وضعیت خوبی برخوردار است.

پژوهش حاضر با هدف بررسی مشکلات برنامه درسی علوم انسانی در سه جنبه اساسی شامل: اهداف و محتوا ، فرآیند ها، نتایج و پیامد ها صورت گرفت. روش پژوهش، نظریه داده بنیاد بود، روش تحلیل داده ها، تحلیل محتوای کیفی، که در آن از کدگذاری باز، کد گذاری محوری و کد گذاری انتخابی استفاده شد. بدین گونه که داده های حاصل از مصاحبه، کد گذاری و یک مقوله به عنوان محور قرار داده شد. سپس سایر مقوله ها از درون مصاحبه ها استخراج گردید و در نهایت الگوی پارادایمی پژوهش به دست آمد. مشارکت کنندگان این پژوهش، 18 نفر از اعضای هیات علمی گروههای علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز بودند که به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. براساس نتایج بدست آمده، بزرگترین مشکل برنامه درسی از دیدگاه اعضای هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز ، تمرکز انگاری (تصور وجود تمرکز) در تدوین برنامه درسی علوم انسانی بود. چهار مقوله: متناسب نبودن اهداف و محتوا با نیاز های فرد و جامعه، عدم تناسب اهداف با مهارت های خاص هر رشته، فقر نظریه و دانش بومی و عدم توانایی مهارت سازی به عنوان مقوله های علی شناسایی شدند. راهبرد به کار گرفته شده توسط اساتید در برابر تمرکز انگاری، اتخاذ یک رویکرد اجتنابی توسط اعضای هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. شرایط محیطی و واسطه ای که بر راهبرد ها تاثیر می گذارند عبارتند از: عوامل فرهنگی، عوامل سیاسی، عدم سیاست روشن در توسعه نظام های آموزشی و گزینش دانشجو، عدم به کار گیری روش های نوین. در نهایت مشخص شد راهبردهای به کار گرفته شده در برابر تمرکز انگاری، دارای پیامد هایی هم چون: فقر نگرشی، فقر شناختی، فقر مهارتی، مدرک گرایی، و بیکاری می باشد.

چکیده
هدف این پژوهش «بررسی وضعیت مولفه های نگهداشت از دیدکارکنان و مدیران دانشگاه شهید چمران اهواز» بود. روش تحقیق استفاده شده در این پژوهش، به صورت ترکیبی (کمی و کیفی) بوده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کارکنان دانشکده های این دانشگاه در سال ۹۳ تشکیل داده است که تعداد آن ها ۸۵۰ نفر بوده است، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی تعداد ۲۶۰ نفر براساس جدول حجم نمونه مورگان انتخاب شدند و با ۲۰ نفر از کارکنان و مدیران مصاحبه گردید. ابزار جمع آوری اطلاعات این پژوهش، مصاحبه، بررسی اسناد و مدارک مرتبط با نگهداشت کارکنان و مدیران، پرسشنامه محقق ساخته بوده است که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ 90/۰ بدست آمد. که بر مبنای پرسشنامه های: ۱ – پرسشنامه انگیزش ۲ – پرسشنامه استاندارد ارتقا ۳- پرسشنامه توازن بین زندگی شخصی و حرفه ای ۴ – پرسشنامه غنای شغلی ۵ – پرسشنامه یادگیری ۶ – پرسشنامه جوسازمانی۷ - پرسشنامه ارتباط با همکاران، روایی محتوایی پرسشنامه ها توسط اساتید گروه مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، فراوانی و درصد) و استنباطی (آزمون t تک نمونه ای، تحلیل واریانس، آزمون تعقیبی شفه LSD، آلفای کرونباخ) صورت گرفت.
نتایج حاصل از تحقیق نشان داد: نتایج نشان داد وضعیت مولفه های عوامل فردی و سازمانی نگهداشت دانشگاه شهید چمران باستثنای مولفه یادگیری (دوره های آموزشی) و ارتقاء شغلی و پاداش کارکنان در حد مطلوب و مورد انتظار بوده است. بر طبق یافته ها مولفه ارتقاء کمترین و انگیزش بیشترین میانگین را در بین مولفه ها داراست. میزان معنی داری آزمون مولفه های نگهداشت (شامل غنی سازی، روابط با همکاران، جو سازمانی، توازن بین زندگی حرفه‌ای و شخصی، انگیزش، ارتقاء و یادگیری) کمتر از 05/0 است.
 

چکیده: هدف از این پژوهش بررسی اثر¬بخشی ارتباطات سازمانی مدیران از دید کارکنان معاونت بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهوازاست. روش پژوهش آمیخته (کمی و کیفی) بوده بدین منظور 130 نفر از کارکنان و مدیران با نمونه¬برداری به روش سرشماری در واحدهای پشتیبانی و فنی انتخاب گردید به طوری که پرسش¬نامه در بین کلیه مدیران و کارکنان توزیع و اطلاعات به دست آمده را بر اساس آزمون فرضیه¬ها قضاوت نمودیم. سپس 30 مصاحبه بر اساس سوالات پرسش¬نامه جهت کلیه مدیران و به روش گلوله برفی جهت کارکنان در گروه واحد¬ها انجام گردید. پرسش¬نامه مورد استفاده محقق ساخته برگرفته از پرسش¬نامه صابر 89 و پرسش¬نامه فرهنگ سازمانی دنیسون و دستورالعمل¬های وزارت بهداشت بود. روایی پرسش¬نامه و سوالات مصاحبه با استفاده از روش روایی صوری و پایایی پرسش¬نامه از طریق روش آماری آلفای کرونباخ محاسبه گردید که میزان آن 92/0 بود. ارتباطات سازمانی بین مدیران و کارکنان از پنج بعد (ساختاری، محتوایی، فردی، نهادی و ارتباطات انسانی ) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که ارتباطات سازمانی مدیران و کارکنان از نظر کارکنان در بعد محتوایی درحد مطلوب مورد انتظار (p.value=3.5) نبوده است اما از نظر بعد ساختاری، بعد فردی، بعد نهادی، ارتباطات انسانی و کل ابعاد (p.value=3.5) در حد مطلوب و مورد انتظار بوده است. یافته¬ها نشان می¬دهد که بعد محتوای سازمانی کمترین میانگین و عنصر فردی بیشترین میانگین را در بین ابعاد دارا است.

هدف این پژوهش ارزیابی اثربخشی دوره های عمومی بهداشت، ایمنی و محیط زیست شرکت فولاد خوزستان با استفاده از الگوی انتقالی هالتون بود. جامعه آماری پژوهش شامل 7500 نفر کارکنان و 85 نفر از سرپرستان شرکت فولاد خوزستان بود. نوع پژوهش از جهت هدف کاربردی بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، ترکیبی از ابزارهای کمی و کیفی شامل: چک لیست، پرسش نامه، پیش آزمون، پس آزمون، مصاحبه بود. در راستای برآورد تعداد نمونه لازم برای اجرای پژوهش و بررسی دقیق تر کلیه شرکت کنندگان در دوره های آموزشی HSE به تعداد 275 نفرو کلیه سرپرستان این شرکت کنندگان به تعداد62 نفر، در سه ماهه اول سال 1393انتخاب شدند. چک لیست و پرسش نامه در سه حیطه دانشی، نگرشی و مهارتی و پیش آزمون و پس آزمون توسط پژوهشگر تنظیم گردید. روایی محتوایی بر اساس دیدگاه مدیران آموزش و چند تن از کارشناسان در واحد آموزش و واحدهای عملیاتی بررسی گردید. پایایی چک لیست به روش آلفای کرونباخ 96/ 0محاسبه گردید. پایایی پرسش نامه به روش آلفای کرونباخ 93/0 محاسبه گردید و شامل 10 مصاحبه است، که 5 مصاحبه با سرپرستان و 5 مصاحبه با کارکنان بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها روش های آمار توصیفی(جدول فراوانی و درصد و نمودار ستونی، میانگین و انحراف معیار) و در قسمت استنباطی برای آزمون فرضیه ها از روش های آماری (از روش آزمون t تک گروهی و آزمون t وابسته) استفاده ‌شده است. بعد از تحلیل نتایج مشخص شد دوره های عمومی بهداشت، ایمنی و محیط زیست در سه حیطه دانشی، نگرشی و مهارتی موثر بوده است. طی نتایج به دست آمده از مصاحبه ها، اکثر سرپرستان و کارکنان بر این مساله اتفاق نظر داشتند که برگزاری دوره های عمومی بهداشت، ایمنی و محیط زیست در بهبود نتایج سازمانی و افزایش میزان آگاهی کارکنان تاثیر زیادی دارد.

هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی عوامل موثر بر اجرای مدیریت دانش از دیدگاه مدیران و کارکنان شرکت فولاد خوزستان بود. روش تحقیق، روش آمیخته بود و اجرای آن، از دو مرحله متوالی پرسشنامه و مصاحبه تشکیل شده بود. در این پژوهش در بخش کمی، از دو پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. روایی پرسشنامه ها از طریق روایی صوری تایید شد و پایایی آن ها با آلفای کرونباخ در پرسشنامه سازگار شده¬ی مدیریت دانش جاشپارا 92/0 و پرسشنامه محقق ساخته عوامل موثر 95/0 محاسبه شد. جامعه آماری در این پژوهش، مدیران و کارکنان شرکت فولاد خوزستان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، 261 نفر (44 نفر از مدیران و 217 نفر از کارکنان) به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های کمی، از روش های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و در قسمت آمار استنباطی برای آزمون سوالات و فرضیه ها، از روش های (رگرسیون خطی ساده و چند گانه همزمان و تحلیل واریانس دوراهه و یک راهه) استفاده شد. همچنین در بخش کیفی پژوهش، علاوه بر آزمون کمی از مصاحبه¬ی نیمه ساختمند استفاده شد. روش نمونه گیری در بخش مصاحبه به صورت هدفمند صورت گرفت و بعد از مصاحبه با 15 نفر از مدیران و کارکنان، محقق به اشباع نظری رسید. برای تجزیه و تحلیل داده های کیفی، از روش تحلیل محتوا استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد همه¬ی عوامل (فرهنگی، سازمانی، فردی و فناوری) بر اجرای مدیریت دانش موثر بوده اند و تفاوتی در دیدگاه مدیران و کارکنان شرکت فولاد خوزستان نسبت به تاثیر گذاری این عوامل بر اجرای مدیریت دانش وجود نداشته است. از میان متغیرهای عوامل موثر بر اجرای مدیریت دانش، متغیرهای مشارکت در تصمیم گیری، فرهنگ تسهیم دانش، حمایت و رهبری مدیر، سیستم پاداش دهی، ساختار متناسب با مدیریت دانش، شناخت و آگاهی از مدیریت دانش و مدیریت پایگاه داده و اطلاعات در سطح مطلوبی نبوده اند و علت ها و مشکلات پیش روی هر یک از این متغیر ها بیان شده است. در مقابل، متغیرهایی نظیر فرهنگ یادگیری، فرهنگ اعتماد محور، سیستم آموزش، زمان، انگیزه، نرم افزار و سخت افزار در وضعیت نسبتاً مطلوبی گزارش شده است.

این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و گرایش به تغییر کارکنان دانشگاه شهید چمران اهواز صورت گرفت. از میان کارکنان دانشگاه که در سال تحصیلی 93/1392 مشغول به کار بودند تعداد 265 نفر بر اساس جدول مورگان و کرجسی به عنوان نمونه انتخاب گردید. روش تحقیق در این پژوهش با توجه به اهداف و ماهیت موضوع، روش توصیفی و از نوع پیمایشی بود. از سه پرسشنامه فرهنگ سازمانی هافستد، پرسشنامه چارلز هندی و پرسشنامه گرایش به تغییر میچ مک کریمون برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. ضریب پایایی پرسشنامه فرهنگ سازمانی هافستد (72/0)، ضریب پایایی پرسشنامه فرهنگ سازمانی هندی (76/0) و ضریب پایایی پرسشنامه گرایش به تغییر (78/0) می باشد. نتایج نشان داد از بین ابعاد فرهنگ سازمانی هافستد فقط بعد اجتناب از عدم اطمینان بالا / پایین با گرایش به تغییر رابطه دارد و ابعاد مردسالاری / زن سالاری، فردگرایی / جمع گرایی و فاصله قدرت بالا / پایین با گرایش به تغییر کارکنان رابطه معنی داری مشاهده نشد. همچنین، هیچ یک از ابعاد فرهنگ سازمانی هندی شامل: فرهنگ باشگاهی، فرهنگ ایفای نقش، فرهنگ وظیفه- مدار و فرهنگ اصالت فرد با گرایش به تغییر کارکنان رابطه معنی داری مشاهده نشد.