هدف اصلی این پژوهش بررسی مولفه‌های مدرسه‌محوری (مشارکت‌پذیری، تمرکززدایی، تفویض اختیار و رقابت‌پذیری و تحقیق و مطالعه) در مدارس ابتدایی شهرستان ایذه با توجه به آیین‌نامه‌ها و مقررات و سند تحول بنیادین است. روش پژوهش به‌کاررفته از نوع آمیخته متوالی اکتشافی است و در عمل از دو روش کمی توصیفی – پیمایشی در کنار تحلیل محتوای کیفی مصاحبه‌ها و اسناد استفاده شده است. در بخش اول کیفی پژوهش با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند، مصاحبه‌ی نیمه ساختاریافته با 20 نفر از مدیران و معاونین ابتدایی انجام و داده‌های حاصل ابتدا کدگذاری و تحلیل شده و سپس در جهت ساخت پرسشنامه مورداستفاده قرار گرفت. در بخش کمی پژوهش به روش تصادفی طبقه‌ای از میان 279 نفر از مدیران و معاونین مقطع ابتدایی، تعداد 162 نفر به‌عنوان نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران انتخاب شدند و با اجرای پرسشنامه محقق‌ساخته بر روی این نمونه، مولفه‌های مدرسه‌محوری موردبررسی قرار گرفت. پرسشنامه محقق‌ساخته با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ دارای ضریب پایایی 94% بوده است. یافته‌های بخش کمی نشان داد از دیدگاه مدیران و معاونین مدارس ابتدایی شهرستان ایذه، میزان پرداختن اسناد موردنظر به مولفه‌ی مشارکت‌پذیری و رقابت‌پذیری و تحقیق مطلوب بوده ولی با توجه به تاکید نظام آموزشی بر اجرای مدیریت مدرسه‌محوری در خصوص دو مولفه‌ی تمرکززدایی و تفویض اختیار، در بخشنامه‌ها و سند تحول بنیادین به‌اندازه‌ی کافی به این دو مولفه پرداخته نشده است. بخش پایانی پژوهش که مرحله‌ی دوم پژوهش کیفی است؛ تحلیل محتوای کیفی اسناد را شامل می‌شود که از طریق تحلیل جمله به جمله محتوای آیین‌نامه‌ها و مقررات و سند تحول بنیادین و سپس کدگذاری باز و محوری انجام شد. نتایج به‌دست‌آمده نشان‌دهنده این بود که به‌طورکلی اسناد مربوطه در 10 بعد به لزوم اجرای مدیریت مدرسه‌محوری در مدارس پرداخته‌اند.اهمَ ابعاد و اصول مورد تاکید در بخشنامه‌ها، آیین‌نامه‌ها و سند تحول بنیادین آموزش و پروش به ترتیب اهمیت عبارت‌اند از: مدیریت مدارس، اولیا و خانواده‌ها، دانش‌آموزان، پژوهش و مطالعه، امور مالی، شورای مدرسه، مدیریت مناطق، معلمان و دبیران، برنامه درسی و درنهایت مدارس غیردولتی.

هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، بررسی نگرش کارکنان بین وضع موجود و مطلوب توانمندسازی پرستاران در بیمارستان نفت اهواز بود. روش اجرا پیمایشی و طرح تحقیق آمیخته (کمی-کیفی) می¬باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه پرستاران بیمارستان نفت اهواز می¬باشد که در سال 95-1394 مشغول انجام وظیفه بوده و به روش در دسترس انتخاب شده¬اند و تعداد آنها 140 نفر می¬باشد. برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان و کرجسی استفاده گردید که تعداد 103 نفر تعیین شد. داده¬ها با استفاده از مصاحبه، بررسی اسناد و مدارک و پرسشنامه محقق ساخته که در رابطه با نگرش کارکنان بین وضع موجود و مطلوب توانمندسازی پرستاران است و با بهره¬مندی از پرسشنامه‌ (مهرعلی زاده، رعدی افسوران، پارسا و معتمدی، 1390)، که بر اساس مدل بنیاد توانمندسازی منابع انسانی ایران ساخته شده است جمع آوری شده¬اند. به¬منظور تجزیه و تحلیل داده¬ها، ابتدا با استفاده از آمار توصیفی شامل فراوانی و درصد فراوانی، ویژگی¬های جمعیت شناختی جامعه¬ی مورد مطالعه ارائه شده¬. همچنین، جهت بررسی فرضیه¬های تحقیق از روش آماری استنباطی شامل، آزمون t و تحلیل واریانس یک راهه، استفاده شده است. جهت سنجش معناداری تفاوت دو وضعیت از نظر توانمندسازی از نقطه برش استفاده نمودیم و با توجه به کیفیتِ مطلوب خدمات در بیمارستان نفت اهواز نقطه برش در این آزمون 75/0 در نظر گرفته شد. نتایج بدست آمده نشان داد که سطح توانمندی پرستاران از میانگین ملاک بالاتر است و وضعیت توانمندسازی پرستاران در بیمارستان نفت اهواز در حد مطلوب است. در بررسی مولفه¬های پرسشنامه، وضعیت پرستاران در بیمارستان در مولفه ترغیب و تشویق و خلاقیت و نوآوری در حد متوسط و در مولفه مشارکت نامطلوب می¬باشد.

هدف پژوهش حاضر،بررسی کارکرد مجتمع های آموزشی شهرستان باغملک در کیفیت بخشی مدارس بود.روش پژوهش مورد استفاده در این پژوهش ترکیبی بود. جامعه ی آماری پژوهش را کلیه مدیران ،معاونان و معلمان مدارس تحت پوشش مجتمع های آموزشی شهرستان باغملک در سال تحصیلی95-1394 تشکیل داده بودند.در بخش کمی، برای برآورد دقیق نمونه ی مورد مطالعه از جامعه آماری مطابق با جدول مورگان تعداد 170 نفر از مدیران، معاونان و معلمان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند نمونه مورد نظر جهت انجام مصاحبه انتخاب شده بود.جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته در بخش کمی و مصاحبه نیمه ساختمند در بخش کیفی استفاده شده بود. روایی پرسشنامه مورد استفاده از نوع محتوایی و توسط متخصصان و اساتید فن تایید و پایایی این ابزار با استفاده از آلفای کرونباخ به میزان 5/80 محاسبه شد.روش آماری بکار گرفته شده در بخش کمی برای این مطالعه، تحلیل توصیفی و استنباطی توسط نرم افزار SPSS و در بخش کیفی تحیل تم (موضوعی) بوده است. برخی از مهمترین نتایج ویافته های این پژوهش عبارتند از: کارکرد مجتمع های آموزشی در کیفیت بخشی به توانمندی مدارس،مشارکت معلمان درفعالیت های آموزشی،مشارکت اولیاء دانش آموزان در امور مدرسه،استفاده بهینه از امکانات مدارس،نظارت بر مدارس .صلاحیت های حرفه ای بالاتر از میانگین بود. مجتمع های آموزشی در محدوده اختیارات خود موجب توسعه فعالیت ها در عرصه های آموزشی– پرورشی،اداری–پشتیبانی،منابع انسانی،همچنین توسعه مشارکت ها در امر آموزش وپرورش از سوی معلمان واولیاء دانش آموزان و نیز افزایش کیفیت نظارت بر مدارس و همچنین کیفیت بخشی به صلاحیت های حرفه ای معلمان شده اند که بر حسب نتایج پژوهش به طور عمده حاصل تعامل وارتباط مدارس با یکدیگر بوده است.پیوند میان منابع(انسانی،فیزیکی،مالی)میان مدارس تحت پوشش مجتمع های آموزشی توانسته است تولید ظرفیت بیشتری را برای ارایه خدمات به دانش آموزان ایجاد کند،شاید از همین روست که اثر بخشی مجتمع ها برای دانش آموزان ملموس تر می باشد.

هدف پژوهش حاضر، بررسی صلاحیتهای حرفه ای معلمان زن دوره متوسطه در شهر اهواز می باشد. جامعه آماری این پژوهش را معلمان زن مقطع متوسطه شهر اهواز در سال95-94 تشکیل دادند. در پژوهش حجم نمونه بر اساس جدول مورگان 320 نفر تعیین شد .روش نمونه گیری به شیوه تصادفی طبقه ای نسبی می باشد. ابزار تحقیق پرسشنامه صلاحیت های حرفه ای معلمان محقق ساخته می باشد.نتایج تحقیق نشان داد میانگین صلاحیت های نگرشی- رفتاری معلمان زن مقطع متوسطه ، بالاتر از سطح متوسط052/4 می باشدو میانگین صلاحیت های شناختی_مهارتی معلمان زن مقطع متوسطه ، بالاتر از سطح متوسط874/3 می باشد .همچنین میانگین صلاحیت های مدیریتی معلمان زن مقطع متوسطه ، بالاتر از سطح متوسط422/3 می باشد. ومیانگین صلاحیت های حرفه ای معلمان زن مقطع متوسطه ، بالاتر از سطح متوسط087/4 می باشد .با توجه به سطح معناداری (p= 0.000 >5) ،می توان نتیجه گرفت سطح صلاحیت های حرفه ای معلمان زن مقطع متوسطه در حد مطلوبی می باشد.

پژوهش حاضر با هدف بررسی نیاز به تغییر در ابعاد 4 گانه ی تکاملی سازمان آموزش و پرورش اهواز منطقه 4 بر اساس مدل تغییر سازمانی بیورک-لیتوین ؛و با روش آمیخته انجام شد.به منظور دستیابی به اهداف پژوهش از میان کلیه کارکنان آموزش و پرورش منطقه 4 اهواز نمونه ای به حجم 290 نفر و با روش نمونه گیری تصادفی نسبتی انتخاب شدند.برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استاندارد مدل بیورک-لیتیون و در مرحله ی کیفی از سوالات مصاحبه این مدل استفاده شد .داده های پژوهش از طریق آزمون های تی تک گروهی (کمی) و تحلیل محتوا (کیفی)مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند .نتایج نشان داد در تمامی 4 بعد مورد نظر یعنی انگیزش کارکنان،الزامات کار و مهارت های فردی کارکنان،نیازها و ارزش های فردی کارکنان،جو واحد کاری نیاز به تغییر زیادی وجود دارد.در اولویت بندی طبقه بندی میزان نیاز به تغییر به ترتیب جو واحد کاری، نیازها و ارزش های فردی کارکنان ،الزامات کار و مهارت های فردی کارکنان و انگیزش کارکنان شناسایی شدند.بر اساس تحلیل مصاحبه ها بیش ترین چالش ها در رابطه با عامل جو واحد کاری1. ضعف در میزان تعاون و همیاری2. عدم وجود اعتماد سازنده3. ضعف در حمایت از کارکنان4. نقض آزادی بیان و عمل معلمان5. نواقص موجود در مقررات محیط کاری و در رابطه با ارزش ها و نیاز های فردی 1. عدم پاسخگویی به نیازهای فردی2. اهمیت قائل نشدن برای ارزش‌های فردی و در رابطه با عامل انگیزش کارکنان 1. موانع مالی2. موانع بخش سازمان‌دهی3. موانع فیزیکی4. موانع بخش ارزیابی بازخورد5. موانع مقرراتی6. موانع مدیریتی7. موانع روانی و عاطفی و در رابطه با عامل الزامات کار و مهارت‌ها و توانایی‌های فردی1. آموزش نادرست و ناقص منابع انسانی2. عدم توجه مناسب به مهارت‌ها در زمان جذب و سازمان‌دهی بودند.

 هدف پژوهش حاضر، کاوش، توصیف و تبیین رویکرد مدیران نسبت به آموزش و بهسازی کارکنان در سازمانهای خدماتی بود. در این پژوهش از رویکرد آمیخته اکتشافی (رویکرد کیفی و کمی) استفاده شد. بر این اساس در بخش کیفی پژوهش که از روش داده بنیاد استفاده شد، با تعداد 21 نفر از سیاستگذران در عرصه آموزش و بهسازی، مدیران و اساتید سازمانها، خبرگان حوزه آموزش و بهسازی کارکنان در زمینه موضوع پژوهش مصاحبه به عمل آمد و داده‌ها از مصاحبه‌ها استخراج شد. نتایج تحلیل داده‌ها طی سه مرحله، کدگذاری باز، محوری و انتخابی حاکی از ده مقوله کلی بود که در قالب مدل پارادایمی شامل: شرایط علّی (عوامل فردی: نگرش مدیران سازمانها نسبت به آموزش و بهسازی کارکنان، توانمندی‏های مدیران و مهارت‏های مدیران سازمانها و عوامل سازمانی: فرهنگ سازمانی، قوانین و مقررات، ساختار سازمانی و منابع مالی و کالبدی)؛ مقوله کانونی (رویکرد مدیران نسبت به آموزش و بهسازی کارکنان)؛ راهبردهای بهبود رویکرد مدیران (سطح خرد: "توجه به شایسته سالاری در مدیریت سازمانها، آگاه سازی مدیران سازمانها نسبت به آموزش و بهسازی و تفویض اختیار" و سطح کلان: تسهیم تجارب مدیران سازمانها، استقلال سازمانی و بازنگری و پالایش قوانین و مقررات)، زمینه (مدیریت و سیاست گذاری کلان سازمانی و کنش گری کارکنان)؛ شرایط مداخله‌گر (عوامل محیطی: نقش دولت، عوامل اجتماعی فرهنگی و عوامل اقتصادی) و پیامدها (پیامد فردی:"رضایتمندی و بالا رفتن انگیزش کارکنان" و پیامد سازمانی: بهبود کارائی و اثربخشی، بهبود پاسخگویی و اعتبار و شهرت سازمانی)، رویکرد مدیران نسبت به آموزش و بهسازی کارکنان و روابط بین ابعاد مختلف آن منعکس شد. بعد از اتمام مرحله کیفی پژوهش بر اساس مفاهیم کلیدی و الگوی پارادایمی پرسشنامه‌ای تنظیم و پاسخ 223 نفر از کارکنان در سازمانهای خدماتی مورد مطالعه دریافت شد. داده‌های کمی با روش همبستگی و در قالب تحلیل توصیفی داده‌ها، تحلیل عاملی مرتبه دوم و مدل معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که رویکرد غالب مدیران در سازمانهای مورد مطالعه یک رویکرد خنثی و ناآگاهانه و در سطح عدم پذیرش، عدم باور، عدم پشتیبانی و عدم مشارکت می‏باشد. همچنین روابط ارائه شده در بخش کیفی پژوهش بر اساس فرضیات برآمده از مدل کیفی مورد بررسی و تایید قرار گرفت.

پژوهش حاضر با هدف ارزیابی عملکرد نظام آموزش و توسعه منابع انسانی شرکت پتروشیمی شهید تندگویان ماهشهر با بهره گیری از مدل تعالی سازمانی EFQM انجام گرفته است. تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و در زمره تحقیقات کمی جای می گیرد و از نظر روش، توصیفی از نوع تحقیقات پیمایشی و ارزیابی است. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه مدیران و کارکنان نظام آموزش و مدیریت توسعه ی منابع انسانی در شرکت پتروشیمی شهید تند گویان (N=300) می باشد از آنجا که حجم جامعه آماری حاضر 300 نفر می باشد، از این جامعه آماری با توجه به جدول کرجسی و مورگان، نمونه ای به حجم 169 نفر انتخاب شدند. ابزار اندازه‌گیری، پرسشنامه استاندارد تعالی سازمانی مربوط به 9 معیار تعالی اروپایی با طیف 5 درجه‌ای لیکرت و به تعداد 50 سوال است، از آنجا که پرسشنامه ی این تحقیق استاندارد می باشد، قبلاً روایی آن به اثبات رسیده است. اما جهت اطمینان بیشتر از روایی صوری و محتوایی ابزار، پرسشنامه در اختیار متخصصان و صاحب نظران واحد آموزش و مدیریت توسعه ی منابع انسانی شرکت پتروشیمی شهید تندگویان ماهشهر قرار گرفت که روایی آن مورد تایید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه با روش آلفای کرونباخ به مقدار 972/0 به دست آمد. به‌ منظور تجزیه‌ و تحلیل داده‌ها از روش‌های آمار توصیفی، آزمون t تک نمونه‌ای، آزمون t با گروه‌های وابسته (آزمون ویلکاکسون) با استفاده از نرم‌افزار SPSS 22 استفاده شده است. واحد آموزش و توسعه منابع انسانی شرکت پتروشیمی شهید تندگویان ماهشهر از 1000 امتیاز مدل تعالی اروپایی، امتیاز 82/444 را کسب نمود. نتایج حاکی از آن است که فاصله بین امتیازات شاخص‌های به‌دست‌آمده و شاخص‌های مطلوب مدل چشمگیر است و شرکت مورد نظر از لحاظ سطح تعالى، حائز هیچ‌ یک از سطوح تقدیرنامه براى تعالى نخواهد بود.

چکیده
این پژوهش با هدف بررسی میزان توانمندی معلمان دوره ابتدایی مدارس هوشمند شهراهواز در استفاده از فاوا در تدریس انجام گرفت. جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان و مدیران زن و مرد شاغل در مدارس دولتی ابتدایی هوشمند شهر اهواز تشکیل می¬دهد. که از بین آنها ناحیه 2 اهواز به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شد.سپس 136 نفر از مدیران و معلمان به روش سرشماری کامل انتخاب شدند. این پژوهش از نوع تحقیقات توصیفی- پیمایشی است .ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته شامل 26 گویه و سه مولفه طراحی و تولید محتوای الکترونیکی،فرایند یاددهی و یادگیری و ارشیابی پیشرفت تحصیلی می باشد . روایی سئوالات پرسشنامه به تایید اساتید راهنما و مشاور رسید . همچنین پایایی سوالات پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ 95/0 محاسبه شد.برای تجزیه و تحلیل سئوالات پژوهش از آمار توصیفی (فراوانی، درصد،میانگین،جدول) و آمار استنباطی(t تک گروهی، تحلیل واریانس یک راهه،آزمون تعقیبی توکی) استفاده شد. نتایج یافته¬های تحقیق نشان داد میزان توانمندی معلمان در طراحی و تهیه محتوای الکترونیکی در سطح نامطلوب ،میزان توانایی کاربرد فاوا در فرایند یاددهی و یادگیری در سطح نسبتا مطلوب و میزان توانایی کاربرد فاوا در ارزشیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در سطح نامطلوب می باشد.
 

تحقیق حاضر به منظور ارزیابی عملکرد مدارس هیات امنایی بندر امام خمینی (ره) و ماهشهر انجام گرفته است. روش تحقیق از نوع آمیخته می¬باشد. به منظور دستیابی به داده¬های کمی پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته و برای بدست آوردن داده¬های کیفی از تحلیل داده بنیاد استفاده شده است. این پژوهش برای جمع آوری داده¬ها از میان 240 نفر جامعه آماری خود از روش سرشماری بهره برده است به این صورت که 220 نفر از آنها به پرسشنامه¬ها پاسخ دادند و 20 نفر برای مصاحبه انتخاب شدند، برای تحلیل داده¬های از نرم افزار SPSS و آمارهای توصیفی (فراوانی) و استنباطی(T برازش) بهره برده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده¬های پژوهش نشان می¬دهد که مدارس هیات امنایی در متغیرهای مهارت های دانش آموزان، تجهیزات و خدمات آموزشی عملکرد مطلوب معنی داری داشته¬اند اما نتوانسته¬اند در زمینه متغیرهای اجرای عدالت اجتماعی و مشارکت اولیاء در فعالیت¬های مدرسه و نیز فعالیت¬های فوق¬برنامه این عملکرد را نشان دهند. در تفسیر دلایل عدم موفقیت این مدارس و موانع و مشکلات آنها طی مصاحبه کیفی محدودیت قوانین و مقررات، امکان تامین منابع غیردولتی، بی¬اعتمادی، ضعف مدیریت و برنامه¬ریزی، گزینش بیشتر، ذهنیت پدرسالاری دولت، عدم برآورده شدن عدالت اجتماعی اشاره کرد. در نهایت با توجه به نتایج ارزیابی این پنج متغیر اصلی تحقیق می¬بایست گفت که مدارس هیات امنایی شهرهای بندرامام خمینی و ماهشهر عملکرد مطلوبی نداشته¬اند و تنها 40 درصد از اهداف را برآورده ساخته¬اند. از این رو راهبردهای دادن اختیارات بیشتر به هیات امنای مدارس و تقویت و آموزش هیات امنایی در جهت بالا بردن کیفیت عملکرد، بازنگری قوانین و آئین¬نامه¬های کنونی، افزایش اختیارات این¬گونه مدارس در تصمیم¬گیری¬ها و قدرت اجرایی آنها و مشخص نمودن حوزه تصمیم¬گیری¬های ایشان، شفاف سازی عملکرد، اطلاع رسانی بیشتر در مورد مدارس از سوی آموزش و پرورش تمهیدات در مورد جایگزینی و استقلال از کمک دولت برای اثربخشی این مدارس باید درنظر گرفت.

پژوهش حاضر با هدف مقایسه روش های ارزشیابی سنتی و توصیفی بر اساس استانداردهای چهارگانه ارزشیابی ( مفید بودن، عملی بودن، مناسبت و دقت ) از دیدگاه معلمان و مدیران مدارس ابتدایی شهرستان خرمشهر انجام گرفت. این پژوهش از نظر هدف، مطالعه ای کاربردی و از نظر روش انجام پژوهش، یک مطالعه آمیخته اکتشافی( کیفی – کمی ) بود. به منظور گردآوری داده ها، در بخش کیفی از روش مصاحبه و در بخش کمی از روش پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل 60 نفر مدیر و 340 نفر آموزگار با سابقه بالای 7 سال می باشد که در سال 94-93 در اداره آموزش و پرورش خرمشهر مشغول به کار بودند. در این پژوهش دیدگاه همه مدیران و 181 نفر از معلمان که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر اساس جدول مورگان انتخاب شده بودند، مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات با استفاده از روش تجربه زیسته محقق، بررسی سوابق تحقیق، مصاحبه نیمه ساختمند و پرسشنامه محقق ساخته 74 گویه 5 درجه ای گردآوری گردید. دربخش کیفی، به منظور تحلیل متن مصاحبه ها از روش کدگذاری باز و در بخش کمی، جهت تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه از آزمون t دو نمونه مستقل و آزمون یو من – ویتنی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشانگر آن است که بین ارزشیابی سنتی و توصیفی از نظر تطابق با هر یک از استانداردهای مفید بودن، عملی بودن، مناسبت و دقت تفاوت معناداری وجود دارد و از این نظر ارزشیابی توصیفی در سطح پایین تری قرار دارد و به طور کلی از نظر معلمان و مدیران مدارس ابتدایی خرمشهر، ارزشیابی توصیفی نسبت به ارزشیابی سنتی با استانداردهای چهارگانه ارزشیابی مطابقت کمتری دارد. از دیگر نتایج پژوهش این است که مدیران نسبت به معلمان، تطابق ارزشیابی توصیفی با استانداردهای چهارگانه ارزشیابی را بهتر ارزیابی نموده اند و بالعکس، معلمان نسبت به مدیران، تطابق ارزشیابی سنتی با استانداردها را بهتر ارزیابی نموده اند.

چکیده فارسی
نام خانوادگی: سارا نام: احمدی بلوطکی شماره دانشجویی: 9222409
عنوان پایان‌نامه: بررسی عوامل راهبردی موثر بر جذب، نگهداشت و توانمندسازی مدرسان دانشگاه: (مطالعه موردی: دانشگاه علمی- کاربردی واحد خوزستان)
استاد راهنما: دکتر یدالله مهرعلیزاده
استاد مشاور: سرکار خانم دکتر سکینه شاهی
درجه تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: علوم تربیتی گرایش: مدیریت آموزشی
دانشگاه: شهید چمران اهواز دانشکده: علوم تربیتی و روانشناسی گروه: علوم تربیتی
تاریخ فارغ‌التحصیلی: 22/ 6/1393 تعداد صفحات:
کلیدواژه‌ها: عوامل راهبردی، جذب، نگهداشت، توانمندسازی
چکیده
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، شناسایی و بررسی عوامل راهبردی موثر بر جذب، نگهداشت و توانمندسازی مدرسان دانشگاه جامع علمی- کاربردی واحد خوزستان می¬باشد. برای دستیابی به این اهداف، از روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی- متوالی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه مدرسان دانشگاه جامع علمی- کاربردی واحد خوزستان به تعداد 800 تن تشکیل می‌دهند. ابتدا در بخش کیفی با اجرای مصاحبه نیمه ساختمند با 13 تن از مدرسان تا دستیابی به اشباع نظری اطلاعات گردآوری شدند. برای گردآوری داده‌های بخش کمی از دو پرسشنامه محقق¬ساخته استفاده شد. سوالات پرسشنامه اول با مطالعه اسناد و مدارک دانشگاه و پرسشنامه دوم بر مبنای مصاحبه‌ای که پژوهشگر با مدرسان دانشگاه انجام داده بود، تدوین گردیده-اند. همچنین، روایی پرسشنامه¬ها توسط جمعی از استادان گروه علوم¬ تربیتی مورد تایید قرار گرفت. در ضمن، پایایی پرسشنامه-ها به روش آلفای کرونباخ به ترتیب پرسشنامه اول (89/0) و پرسشنامه دوم (87/0) به دست آمده است. سپس، پرسشنامه‌های محقق ساخته بین 196 تن از مدرسان از 8 مرکز دانشگاهی که به روش نمونه‌گیری خوشه‌ای انتخاب‌شده بودند، توزیع گردید. پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات بخش کیفی با رویکرد تحلیل محتوای کیفی به روش استقرایی، عوامل راهبردی مرتبط با جذب مدرسان متشکل از سه مقوله، مولفه‌های فردی، درون ساختاری و برون ساختاری، عوامل راهبردی مرتبط با نگهداشت مدرسان دربرگیرنده مولفه‌های سازمانی و عوامل راهبردی مرتبط با توانمندسازی مدرسان دو مولفه آموزشی و دانشی را شامل می‌شوند. نتایج بخش کمی نشان می‌دهند، میزان رضایتمندی مدرسان دانشگاه از وضعیت موجود جذب، نگهداشت و توانمندسازی در حد پایینی است. همچنین، عوامل راهبردی سابقه کار و میزان مهارت مدرسان، مصاحبه حضوری با مدرسان و تغییرات مهارتی و فناوری در بازار کار مرتبط با جذب، عامل راهبردی تشکیل هیات¬های علمی در مراکز تحت نظر دانشگاه مرتبط با نگهداشت و عوامل راهبردی برگزاری پیوسته دوره‌های آموزشی مرتبط با تخصص مدرسان و ارتقای انگیزه مدرسان به یادگیری و توسعه حرفه¬ای مرتبط با توانمندسازی نسبت به سایر عوامل راهبردی از اهمیت و اولویت بالاتری برخوردارند.

 

هدف اصلی پژوهش حاضر، آسیب¬شناسی دوره¬های آموزش پودمانی مراکز علمی کاربردی شهر اهواز بود. روش پژوهش، آمیخته از نوع اکتشافی بود و از روش پیمایشی، برای جمع¬آوری داده¬های کمی و از روش مصاحبه برای جمع¬آوری داده¬های کیفی استفاده شد. مشارکت¬کنندگان، کلیه مدیران و مدرسان مراکز علمی کاربردی شهر اهواز بود که حدوداً 800 نفر می¬باشند که در بخش کمی با روش نمونه‌گیری طبقه¬ای تصادفی تعداد 153 نفر انتخاب شدند. نتایج داده¬های کمی نشان داد میانگین اکثریت گویه¬ها بالاتر از میانگین مورد انتظار بوده است. در ادامه پژوهش، در بخش کیفی از روش نمونه‌گیری هدفمند با شیوه¬ی انتخاب موارد مطلوب استفاده شد و با 11 نفر از مدیران، معاونان و کارشناسان مراکز آموزشی دانشگاه علمی کاربردی شهر اهواز مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و مصاحبه¬ها با روش تحلیل محتوای کیفی مورد تجزیه‌ و تحلیل قرار گرفتند. همچنین تحلیل اسناد نشان داد که قوانین و آیین نامه¬های متمرکز طراحی شده، انطباق لازم را با اجرای آموزش¬های پودمانی مراکز علمی کاربردی ندارد. نتایج مصاحبه¬ها نیز نشان داد هدف اصلی آموزش¬های پودمانی، آموزش شاغلان دستگاه¬های دولتی و شرکت¬های صنعتی بوده است؛ نقاط قوت این آموزش¬ها بیشتر در نیازسنجی و طراحی و ضعف¬ها در نیازسنجی، طراحی، اجرا، ارزشیابی و مسائل اداری- مدیریتی مشاهده شد. نیاز سازمان¬ها و شرکت¬ها به آموزش پرسنل خود فرصت مناسبی برای آموزش¬های پودمانی بوده و عواملی مانند کاهش تعداد دانشجویان، عدم استقبال از این آموزش¬ها و رواج مدرک¬گرایی به¬جای مهارت¬گرایی تهدیدی برای این آموزش¬ها محسوب می¬شوند. عدم بازنگری در قوانین و سرفصل¬ها، نداشتن پیش¬زمینه اجتماعی، کاهش تعداد دانشجویان، نارضایتی و عدم استقبال دانشجویان و مراکز از این آموزش¬ها نیز از جمله عواملی است که منجر به تصمیم مقامات ارشد دانشگاه برای تعطیلی آموزش¬های پودمانی شده است.

هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، مطالعه وضعیت اشتراک دانش و عوامل موثر بر آن از دیدگاه مدیران و کارکنان شرکت گروه ملی فولاد اهواز می¬باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش آمیخته از نوع متوالی- اکتشافی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه¬ی مدیران و کارکنان شرکت گروه ملی فولاد اهواز تشکیل می-دهند. در بخش کمی پژوهش، به روش نمونه¬گیری تصادفی ساده و با استفاده از جدول مورگان، 261 تن شامل (44 نفر از مدیران و 217 نفر از کارکنان) انتخاب شدند. برای جمع¬آوری داده¬ها در بخش کمی از پرسشنامه محقق¬ساخته استفاده شد. همچنین، پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرونباخ (85/0) به دست آمد و روایی آن توسط اساتید راهنما و مشاور و کارشناسان شرکت فولاد به شیوه روایی صوری تایید شد. در بخش کیفی پژوهش، مصاحبه¬ها در دو مرحله انجام گرفته¬اند. در مصاحبه¬های اولیه به روش نمونه¬گیری هدفمند پس از انجام مصاحبه با 22 تن و در مرحله دوم پس از اجرای مصاحبه با شش تن از مدیران و کارکنان، اشباع اطلاعات حاصل گردید. برای تجزیه و تحلیل داده¬های بخش کیفی، از روش¬های پدیدارشناسی از نوع کلایزی و تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. به طور کلی و با تلفیق نتایج کمی و کیفی، یافته¬های این پژوهش نشان می¬دهد که زیرساخت¬های اشتراک دانش شرکت فولاد در بعد فناوری وضعیت مطلوبی داشته، ولی در ابعاد (سازمانی، فرهنگی، انسانی و دانشی) از وضعیت متوسط رو به پایین برخوردار بوده و از دیدگاه مدیران و کارکنان شرکت لازم است برای رسیدن به وضع مطلوب تمهیداتی اندیشیده شود.

این پژوهش با هدف ارزیابی اثربخشی دوره های آموزشی برگزار شده در جمعیت هلال احمر استان خوزستان بر اساس مدل کریک پاتریک انجام بوده است. جامعه آماری مورد نظر در این تحقیق را کلیه شرکت کنندگان در دوره های مهارت آموزی جمعیت هلال احمر در سال 93 تشکیل داده¬اند که بر اساس آخرین آمار و اطلاعات تعداد این شرکت کنندگان 286 نفر می باشد که از جامعه آماری پژوهش، نمونه¬ای به حجم 165 نفر با به کارگیری فرمول نمونه¬گیری کوکران انتخاب شدند. از روش نمونه¬گیری طبقه¬ای متناسب با حجم جامعه برای نمونه¬گیری استفاده شده است. ابزار گردآوری داده¬ها در این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته براساس مدل کریک پاتریک بوده است. نتایج حاکی از آن است که مولفه واکنش اثربخشی دوره¬های آموزشی در جمعیت هلال احمر استان خوزستان در سطح مطلوبی قرار داشته، نتایج محاسبه¬ی t تک گروهی بیانگر تفاوت معنی¬دار میانگین جامعه از نظر مولفه یادگیری با میانگین مطلوب جامعه بوده و همچنین مولفه رفتار اثربخشی دوره¬های آموزشی در جمعیت هلال احمر استان خوزستان در سطح مطلوبی بوده است.

vپژوهش حاضر با هدف بررسی میزان بهره¬وری در اداره کل فنی¬و حرفه¬ای استان اصفهان طی سال-های اخیر انجام گردیده است. روش انجام پژوهش آمیخته(کیفی و کمی)، از نوع اکتشافی بود که داده¬ها از طریق مصاحبه و پرسشنامه جمع¬آوری گردید.در بخش کیفی داده¬ها از طریق نمونه گیری هدفمند و در دومرحله جمع¬آوری شد و در بخش کمی نیز با استفاده از نمونه¬گیری خوشه¬ای دومرحله¬ای از میان 47 مرکز فنی و حرفه¬ای استان اصفهان،18 مرکز بعنوان نمونه تحقیق انتخاب گردید.که از مراکز انتخابی جمعاً 280نفر برای پاسخ به پرسشنامه برگزیده شدند.پایایی پرسشنامه در این پژوهش 87/0 محاسبه شد. در این پژوهش بهره¬وری از طریق سه مقیاس: نیروی انسانی، سرمایه، بهبود و ارتقاء جامعه سنجیده شد که در بخش کمی با استفاده از آزمون تی تک نمونه¬ای این نتیجه به دست آمد که بین وضع موجود و وضع مطلوب بهره¬وری در استان اصفهان تفاوت معنادار وجود دارد و در بخش کمی، عوامل مدیریتی، انگیزشی، مالی و کاهش تعداد متقاضیان اصلی¬ترین عوامل موثر بر بهره¬وری اداره کل فنی و حرفه¬ای استان اصفهان شناسایی شدند.

هدف کلی این پژوهش آگاهی از هم‌راستایی نظام آموزشی و مدیریت استراتژیک بیمارستان بزرگ نفت اهواز در بخش بهداشت و درمان صنعت نفت بود. در مطالعه حاضر با توجه به ماهیت پژوهش که حالت تبیینی دارد از روش آمیخته با الگوی کمی - کیفی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارشناسان کادر درمان و غیر درمان بیمارستان بزرگ نفت اهواز که شامل 800 نفر است و تعدادی از اعضای کمیته راهبردی که شامل رئیس آموزش، مسئول برنامه‌ریزی، مسوول بهبود کیفیت و مدیر داخلی بیمارستان بود. جهت انتخاب حجم نمونه، با استفاده از روش‌های نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای بر اساس جدول مورگان 150 نفر انتخاب شدند و نظرات آنان موردبررسی قرارگرفته شد. برای مصاحبه نیز از نمونه‌گیری هدفمند و افراد خبره و صاحب اطلاعات استفاده شد. برای نظرسنجی از کارشناسان کادر درمان و غیر درمان بیمارستان بزرگ نفت اهواز نیز از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. هم‌چنین در این پژوهش برای انجام مصاحبه از مصاحبه نیمه سازمان‌یافته استفاده شده است. برای جمع‌آوری داده‌های موردنیاز در این تحقیق علاوه بر بررسی سوابق و تحقیقات گذشته که به‌منظور دستیابی به پیشینه تحقیق و مباحث نظری انجام گرفت، ابزار گردآوری داده‌های میدانی شامل بررسی اسناد و مدارک بخش آموزش بهداشت و درمان شرکت نفت اهواز و نظام مدیریت آموزش و استراتژیک و دو ابزار مصاحبه و پرسش‌نامه محقق ساخته بود. روش تجزیه‌وتحلیل داده‌ها پرسشنامه با بهره‌گیری از آمار توصیفی (فراوانی، محاسبه میانگین، انحراف معیار، درصد) و آمار استنباطی (آزمون t، تحلیل واریانس) استفاده شد. در این پژوهش از مدل سنجش بلوغ هم‌راستایی استراتژیک لوفتمن استفاده شده است. نتایج بررسی سوالات پژوهش نشان داد که نظام آموزشی نتوانسته است بر بلوغ مدیریت، سطح اعمال اختیار و بلوغ مشارکت بلوغ شایستگی و ارزش سازمانی، بلوغ ارتباطات، بلوغ منابع انسانی مهارت‌ها و بلوغ فناوری-معماری و حیطه تاثیرگذار باشد و تا سطح مطلوب فاصله معناداری دارد. هم‌چنین ازنظر سطح بلوغ هم‌راستایی نظام آموزشی با مدیریت استراتژیک بهداشت و درمان نفت اهواز در سطح یک (ابتدایی و موقت) قرار دارد. سطح یک پایین‌ترین سـطح هم‌راستایی اسـت کـه در آن نظام مدیریت آموزشی و برنامه راهبردی شرکت، هم‌راستا نشده‌اند و تمامی تلاش‌های انجام‌گرفته برای تسهیل هم‌راستایی، موقتی هستند.
نتایج تجزیه‌وتحلیل مصاحبه‌های پژوهش نیز نشان داد که مدیران در مصاحبه خود هم‌راستایی و تناسب نظام آموزشی و مدیریت استراتژیک بیمارستان موردمطالعه را در سطح متوسط ارزیابی کرده‌اند. یافته‌های مصاحبه نیز نشان داد که رابطه نظام آموزشی در حال اجرا را با مدیریت استراتژیک بیمارستان خوب ارزیابی کرده‌اند؛ اما در مرحله اجرا و استفاده از این دوره‌های آموزشی با مشکلاتی مواجه بوده است.
 

پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی دوره های آموزشی برگزار شده در مراکز آموزش فنی و حرفه ای شهرستان آبدانان با استفاده از روش تحقیق توصیفی از نوع ارزیابی انجام شده است. جامعه آماری مورد نظر در این تحقیق را کلیه کارآموزان شرکت کننده در این دوره ها تشکیل می دهند که بر اساس آخرین آمار و اطلاعات تعداد این اعضاء 411 نفر کارآموز می باشند، که بر اساس روش نمونه¬گیری طبقه ای ساده، 203 نفر به عنوان نمونه از میان شرکت کنندگان در دوره های آموزشی انتخاب شدند. به منظور سنجش متغیرهای مورد استفاده در پژوهش از پرسش¬نامه محقق ساخته ارزیابی اثربخشی دوره های آموزشی بر اساس مدل کریک پاتریک استفاده شد. روایی محتوایی پرسش¬نامه مورد تایید متخصصان، استاد راهنما و مشاور قرار گرفته است. پایایی پرسش¬نامه ها بر اساس ضریب آلفای کرونباخ، 91/0 برآورد گردید. برای تجزیه و تحلیل از روش های آماری توصیفی و آمار استنباطی(تی تک متغیره، تی مستقل و تحلیل واریانس) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که از نظر کارآموزان دوره های آموزشی برگزار شده در مراکز آموزش فنی و حرفه ای شهرستان آبدانان بر اساس مدل کریک پاتریک اثربخش بوده است. نتایج همچنین نشان داد که این آموزش¬ها در سه سطح واکنش، یادگیری و رفتار از اثربخشی مطلوب برخوردار بوده است. بر اساس یافته های جانبی تحقیق، نتایج تی مستقل نشان داد که بین اثربخشی دوره های آموزشی برگزار شده بر حسب جنسیت و وضعیت اشتغال تفاوت معنی داری وجود دارد، اما بر حسب نوع شغل تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتایج تحلیل واریانس همچنین نشان داد که بین نظرات افراد در مورد ارزیابی دوره های آموزشی بر اساس مدل کریک پاتریک بر حسب سن و سابقه کار تفاوت معنی داری وجود ندارد. اما بر حسب گروه آموزشی و میزان تحصیلات تفاوت معنی داری وجود دارد.

چکیده
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، شناسایی موانع توسعه ی کمی و کیفی مدارس هوشمند در دبیرستان های شهرستان دزفول از دیدگاه مدیران و دبیران می باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش آمیخته استفاده شد. بدین صورت که ابتدا در بخش کیفی با اجرای مصاحبه نیمه ساختمند با ذینفعان مورد مطالعه به روش زنجیره ای (گلوله برفی) تا دستیابی به اشباع نظری اطلاعات گردآوری شدند. برای گردآوری داده های بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. سوالات پرسشنامه بر مبنای مصاحبه ای که پژوهشگر با ذینفعان انجام داده بود، تدوین گردیدند. سپس، پرسشنامه محقق ساخته بین 196 نفر از افراد نمونه که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند، توزیع گردید. نتایج بخش کیفی با استفاده از رویکرد تحلیل محتوای کیفی به روش قیاسی تجزیه و تحلیل شده و در مقولات از قبل مشخص شده موانع توسعه کمی شامل؛ بازدارنده های زیرساختی- آموزشی، تجهیزاتی- فنی و مالی- اقتصادی و موانع توسعه کیفی شامل؛ بازدارنده های فرهنگی، انگیزشی و بازدارنده های مربوط به توانمندی حرفه ای معلمان سازماندهی شدند. نتایج در بخش کمی پژوهش نشان داد، از بین موانع توسعه کمی، بازدارنده های اقتصادی- مالی و از بین موانع توسعه کیفی، بازدارنده های انگیزشی از اهمیت و اولویت بالاتری برخوردارند. همچنین، در همه موارد، بین دیدگاه مدیران و دبیران در ارتباط با بازدارنده بودن موانع شناسایی شده توسعه کمی و کیفی مدارس هوشمند تفاوت معناداری وجود نداشت. در نتیجه گیری نهایی می توان گفت، هوشمندسازی مدارس، نیازمند توجه بیشتری از سوی مسوولان آموزش و پرورش است. زیرا از دیدگاه ذینفعان مورد مطالعه، بیشتر بازدارنده های شناسایی شده در این پژوهش به طور مستقیم پیامد ضعف های ساختاری و مدیریتی در سازمان آموزش و پرورش است.
 

پژوهش حاضر با هدف بررسی آثار وپیامدهای قانون حذف کنکورسراسری دانشگاه ها مصوب سال 1392ازدیدگاه کادر آموزشی و پرورشی واولیای دانش آموزان (مقطع متوسطه دوم )شهرستان ایذه انجام شده است. این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی و پیمایشی بوده وروش پژوهش ،تحقیق آمیخته است.داده های پژوهش با استفاده ازدوروش کمی (پرسشنامه محقق ساخته) و کیفی (مصاحبه و بحث گروهی )به دست آمده اند.جامعه آماری پژوهش شامل947نفرکادر آموزشی وپرورشی مقطع متوسطه دوم و3479دانش آموز پایه سوم وچهارم متوسطه (پیش دانشگاهی )برای اخذ داده ها از اولیای آنها می باشند . بعد از انجام 40مصاحبه مقدماتی برای ساخت پرسشنامه،داده ها از 132 نفرکادر آموزشی و پرورشی و 140 نفر اولیای دانش آموزان گردآوری شدند.یافته های پژوهش حاضر نشان دادند که حدودا 75درصداز دبیران و64.4درصداز اولیا پاسخ دهنده به پرسشنامه ها و62.5درصد مصاحبه شوندگان باپذیرش ترکیبی (سهم نابرابر سوابق تحصیلی و آزمون ورودی درفرایند پذیرش دانشجو) موافق بودند.همچنین میانگین نگرش کادر آموزشی و پرورشی و اولیای دانش آموزان به پیامدهای پنج مولفه آموزشی،اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی وتربیتی به ترتیب 3.12و3.23بوده که بیش از حد متوسط می باشند. مولفه فرهنگی حذف کنکوربا 2.9و مولفه تربیتی با 3.4 کمترین و بیشترین میانگین را داشتند. این در حالی است که بین دیدگاه های کادر آموزشی وپرورشی مدارس مورد پژوهش با اولیای مورد بررسی در مولفه های مورد بررسی تفاوت معنی داری مشاهده نگردید.

: این پژوهش با هدف بررسی نگرش مدیران و معلمان نسبت به عملکرد انجمن های اولیاء و مربیان و رابطه آن با جو مدرسه در مدارس ابتدایی شهرستان بهمئی صورت گرفت. از میان کارکنان آموزش و پرورش که در سال تحصیلی 1394-1393 مشغول به کار بودند تعداد 254 نفر بر اساس جدول مورگان و کرجسی به عنوان نمونه انتخاب گردید. روش تحقیق در این پژوهش با توجه به اهداف و ماهیت موضوع، روش توصیفی و از نوع پیمایشی بود. از دو پرسشنامه عملکرد انجمن اولیا و مربیان و پرسشنامه جوسازمانی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. ضریب پایایی پرسشنامه عملکرد انجمن اولیا و مربیان (90/0) و ضریب پایایی پرسشنامه جو سازمانی (91/0) می باشد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات بدست آمده از t تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. پس از تجزیه و تحلیل پرسشنامه یافته های پژوهش نشان دهنده این می باشند که بین عملکرد انجمن اولیا و مربیان و جو سازمانی رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که عملکرد انجمن اولیا و مربیان در ابعاد هماهنگی و همسویی تربیتی برنامه¬های آموزشی خانه و مدرسه و جلسات آموزشی مناسب برای والدین دانش¬آموزان مناسب و در بین ابعاد همکاری و مشارکت با مدرسه در اجرای فعالیتهای پرورشی، مشارکت انجمن¬های اولیا و مربیان و بهبود فعالیت¬های تدریس و یادگیری دانش-آموزان، انجمن اولیا و مربیان عملکرد نامطلوبی داشته¬اند.

<p>این پژوهش به بررسی عملکرد اجرایی طرح 18 ماهه (ممتاز) سازمان فنی و حرفه ای شهر اصفهان پرداخته است. بنابراین به بررسی مطلوبیت پنج مقیاس شامل مقیاس مدیریت طرح 18 ماهه، توانمندی مربیان، امکانات و تجهیزات آموزشی، استاندارد آموزشی طرح 18 ماهه و بررسی تناسب آموزش ها با نیاز بازار کار از دیدگاه کارآموزان، مربیان، مدیران - کارشناسان و کارفرمایان و همچنین بررسی ورودی ها، فرآیندهای آموزشی و خروجی های طرح 18 ماهه پرداخته ایم. روش مورد استفاده در این پژوهش روش آمیخته بر پایه انجام مصاحبه، تحلیل اسناد و اجرای پرسشنامه است. پرسشنامه با توجه به مصاحبه اولیه با چهار گروه ساخته شد که نحوه نمره گذاری هر مقیاس و گویه با توجه به شدت ضعف و نامطلوب بودن آن می باشد. بنابراین گویه های هر مقیاس به بررسی میزان ضعف هر مقیاس می پردازند. در نتیجه هرچه قدر نمره یک مقیاس به سمت 5 افزایش یابد دارای ضعف بیشتری است و نامطلوب می باشد و هر چه قدر به سمت 1 کاهش یابد مقیاس مطلوب تر است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کارآموزان طرح 18 ماهه، کلیه مربیان طرح، کلیه مدیران و کارشناسانی که در زمان اجرای طرح مسئولیت داشته اند و کلیه کارفرمایانی است که کارآموزان طرح 18 ماهه را استخدام کرده اند تشکیل می دهند. روش نمونه گیری در بخش کمی روش نمونه گیری سرشماری و تصادفی طبقه ای و در بخش کیفی روش نمونه گیری هدفمند می باشد. نتایج پژوهش نشان داد که: الف- میانگین درجه ضعف و نامطلوب بودن مقیاس مدیریت دوره از (5) 3/64 (نامطلوب)، توانمندی مربیان 3/39 (نامطلوب)، تجهیزات و امکانات آموزشی 3/47 (نامطلوب)، استاندارد آموزشی 3/38 (نامطلوب)، تناسب آموزش ها با نیاز بازار کار 3/87 (بسیار نامطلوب) می باشد. و میانگین پاسخ چهار گروه به درجه ضعف و نامطلوب بودن پنج مقیاس 3/54 از 5 (نامطلوب) می باشد. ب- توانمندی، انگیزه، استعداد و علاقه ورودی های طرح متناسب با اهداف، استاندارد آموزشی و محتوای آموزشی رشته های طرح نبوده است پ- فرآیندهای آموزشی طرح نتوانسته اند مهارت های مصوب در استاندارد آموزشی هر رشته طرح را به طور کامل و با کیفیت به کارآموزان آموزش دهند ت- خروجی های، برنامه های آموزشی طرح با نیازهای صنعت و بازار کار از دیدگاه چهار گروه مطابقت لازم را نداشته اند.</p>

این پژوهش به منظور ارزیابی کارایی درونی و بیرونی آموزشگاه های فنی و حرفه ای آزاد شهر اهواز در سال 1392 انجام شده است، در این ارزیابی با ترکیب الگوهای ارزیابی، الگویی ساده متناسب با کار ارزیابی آموزشگاه های آزاد فنی و حرفه ای طراحی شده است. روش تحقیق در این پژوهش آمیخته با الگوی کمی- کیفی است. جامعه آماری شامل تمامی آموزشگاه های فنی و حرفه ای آزاد شهر اهواز که حداقل دو سال از سابقه فعالیت مداوم شان گذشته است و کارآموزان این آموزشگاه ها است. نمونه شامل 20 آموزشگاه آزاد که زیر نظر سازمان آموزش فنی و حرفه ای خوزستان به صورت هدفمند انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفته شد. در این پژوهش از ابزار های تحلیل اسناد و مدارک و پرسشنامه نگرش سنج، مصاحبه و چک لیست مشاهده استفاده گردید، ضریب پایایی پرسشنامه برابر با 93/0 بدست آمد، تجزیه و تحلیل پاسخ ها به دو روش کمی و کیفی انجام گرفته است. نتایج حاصل از پرسشنامه نشان می دهد کارآموزان شرکت کننده در دوره ها از مربیان، برنامه درسی، مدیریت اجرایی و تجهیزات و فضای آموزشی رضایت داشته اند. در حالی که یافته های مصاحبه با مدیران و کارآموزان و همچنین یافته های مشاهده حاکی از کارایی درونی و بیرونی پایین آموزشگاه های فنی و حرفه ای آزاد دارد.